انشا گسترش ضرب المثل جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن صفحه 122 نگارش دهم

سارا

خیلی خوب بود فقط کاش انشاهای بیشتری بود

......

عالی

درسا

عالی

انشا صفحه ۱۲۲ کتاب نگارش دهم ضرب المثل جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن گسترش مثل نویسی درباره درمورد از سایت نکس لود دریافت کنید.

گسترش جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن

انشا ضرب المثل جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن

امروز برای دانش آموزان عزیز می خواهیم انشا درباره در مورد ضرب المثل جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن را در این پست برای آنها قرار بدهیم ضرب المثل نویسی و نوشتن ضرب المثل به صورت ساده می باشد و به زبان ساده امروزی بازگردانی می شود به زودی مطالب کاملی را راجع به این موضوع قرار خواهیم داد این پست موقتی می باشد و تکمیل خواهد شد پس از چند روز به این پشت سر بزنید.

انشایی در مورد ضرب المثل جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن

مقدمه : قدر خوبی هایی که افرادی را که در زمان مشکلات و سختی ها به ما یاری دادند و ما را کمک کردن بدانید به خاطر اینکه این افراد همان افرادی هستند که در زمانی که شما در درد و رنج بوده اید به شما یاری رساندند. دقیقا زمانی که به غیر از آنها هیچ کسی دیگری به شما اهمیت نمی‌داد.

تنه انشا : در خیابان های یک شهر دور افتاده مردی تشنه و گرسنه راه میرفت و از بدی روزگار می نالید. یک مرد دیگری که صدای مرد فقیر را شنید و وضع لباس و پوشش آن مرد را دید بسیار اندوهگین و ناراحت شد. به پیش آن مرد فقیر رفت و او را به خانه اش دعوت کرد تا اندک غذایی که دارد با پیرمرد فقیر شریک شوند تا شاید کمی غم مرد فقیر التیام یابد. مرد فقیر بسیار خوشحال و شادمان شد و به سمت خانه آن مرد رفتند و زن خانه هر چه که در خانه داشتند روی سفره گذاشته و مرد فقیر خورد و سیر شد پس از اینکه مرد غذا را خورد از آنها بسیار تشکر کرد و با لباس جدیدی که به او داده شد از خانه خارج شد. زمان های زیادی از این ماجرا گذشت و مرد فقیر راه خود را گم کرده و به دزدی از منازل پرداخت در یکی از دزدی هایی که در حال انجام دادن آن بود متوجه شد که قبلا در این خانه حضور داشته است و نان صاحبخانه این منزل را خورده است. حواسش پرت شد و به یاد روزی افتاد که صاحب خانه او را با غذاهای بسیار پذیرایی کرده بود و در این فکر بود که دستش به نمک دانی که در آنجا قرار داشت خورد و نمکدان شکست صاحبخانه از خواب بیدار شد و این مرد فقیر را در حین دزدی دید و مرد فقیر بسیار ناراحت شد صاحب خانه رو به مرد فقیر کرد و گفت : در خانه من نان و نمک خورده‌ای ولی الان نمکدان خانه را شکستی آنجا بود که دیگر پشیمانی هیچ سودی نداشت و اتفاقی که نباید می افتاد افتاد.

نتیجه گیری : این ضرب المثل برای این امر ساخته شده است که در ذهن مردم بماند که جواب خوبی را با بدی نمیدهند جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن.

جواب بچه ها در نظرات پایین سایت

پریچهر : ما باید قدر خوبی های آدم هایی ک در زمان سختی ها و مشکلات ب ما کمک کردند بدانیم زیرا این ها همان افرادی هستند در درد و رنج ب سر میبردیم بهمان کمک کردند،دقیقا زمانی ک ب غیر از آنها هیچکس دیگری ب ما توجه نکرد.
گاهی از نزدیکان و عزیزان خود اینقد خوبی میبینیم ک برای ما عادی میشود تا جایی ک همه این هارا وظیفه آنها میدانیم.
آن وقت است ک با هر مشکل کوچکی ممکن است از ما رفتاری سر بزند ک قلب طرف مقابلمان بشکند.
بیشتر ما این احساس تلخ را تجربه کرده ایم ک در حق کسی خوبی کرده ایم و اگر حتی توقع خوبی کردن از طرف مقابلمان را نداشته باشیم انتظار بدی کردن هم نداریم.
با دیدن نا سپاسی و نمک خوردن و نمکدان شکستن دیگران آنچه در درون ما اتفاق می افتد فرو ریخت باور هایمان نسبت ب مهر و محبت ب دیگران است.
ممکن است تصمیم بگیریم ک رفتار سرد تر یا بی عاطفه تری داشته باشیم یا ممکن است با احتیاط و نگرانی بیشتری با آدم ها دوستی کنیم.
پس وقتی این رنجش و دلشکستگی را تجربه کردیم خوب است دقت بیشتری در رفتار خود داشته باشیم.
مسلما جواب خوبی بدی نیست و همه ما باید قدر کسانی ک در زمان سختی پشت ما بودند و مارا حمایت کردند بدانیم و اگر گاهی ب هر دلیلی از آنها رنجیدیم ب یاد بیاوریم ک ارزش خوبی های آنها را از بین نبریم و بخاطر مسائل جزئی یا خود خواهی هایمان ناسپاسی نکنیم.

پریچهر : مقدمه : خوب که فکر میکنم میفهمم برخی انسان ها برای خوبی کردن آفریده شده اند و برخی برای خوبی دیدن و نمک خوردن و نمکدان شکستن! از من دلگیر نشو! استثناعائاتی نیز وجود دارد اما چرا تو یکی از آن استثناها نبودی؟

بدنه : در یک مدت کوتاه آنقدر مهرت به دلم نشست که می خواستم تمام خوبی های جهان را نثارت کنم و بهترین ها را برای دیدن یک ثانیه لبخند زدنت برایت به ارمغان بیاورم.
وقتی لبخند می زدی آنقدر زیبا می شدی که روحم در لبخند هایت جان می گرفت.
اما یک مرتبه تمام آن لبخندها تمام شدند.
تو رفتی!
من ماندم و لبخندی که هرگز در برابر چشمانم نقش نبست.
اما چرا؟
چه چیزی کم گذاشتم؟
چه چیزی خواستی و فراهم نکردم؟
چرا خوبی هایم را با بدی جبران کردی؟
چرا پیش من نمک خوردی جای دگر لبخند زدی و نمکدانم را شکستی؟

نتیجه : برخی با بدی های شان انسان را از بین می برند. از بین رفتنی که روحش آنقدر شکسته می شود که دیگر نمی تواند حتی به انسانی که قدرشناس است خوبی کند. اولی ها در زندگی خیلی حائز اهمیت هستند. چرا که الگوی رفتار ما با سایرین خواهند بود. اگر قدردان باشند تشویق می شویم به خوبی کردن اما خدانکند که اولین های زندگی مان اشتباهی باشند…

میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
👺ممد قلی 👺 1 سال قبل
-2

خوب بود داداشی ولی کم بود ❤

راستی کسی بچش اذیت نمیکنه بیام باگونی ببرمش

آخه من ممد قولیم👺

درسا 2 سال قبل
4

عالی

کاربر 2 سال قبل
1

عالی خیلی خوب

سارا 2 سال قبل
11

خیلی خوب بود فقط کاش انشاهای بیشتری بود

...... 2 سال قبل
5

عالی

ناشناس 2 سال قبل
1

عالی بود

برای پاسخ کلیک کنید