بازآفرینی ضرب المثل زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد صفحه 76 نگارش هشتم مثل نویسی
معصومه
خیلی عالی بود .ولی معلمم میفهمم که از اینترنت گرفتم
ریحانه خسروی
میشه اینو کوتاه تر بفرستین؟😘
نویسنده
روزی روزگاری در یک شهر زندگی میکرد و یک شب خواب دید که همه ی اطرافیانش مرده اند و او تک و تنها مانده است و فردا شد و پادشاه گفت هرکس که بتواند خواب مرا تعبیر کند جایزه ای دارد یک نفر رفت و گفت خواب شما یعنی شما تک تنها میشوید و همه ی دوستانتان میمیرند پادشاه دستور داد که سر اورا از بدنش جدا کنندو یکی دیگر امد و گفت که شما عمرتان از بقیه اطرافیانتان طولانی تر است وپادشاه حرف اورا صحیح دانست و یک پاداش خوب به آن دادند.ابوالفضل
مبینا
ما معلممون گفته ۵ خط ولی اینا خیلی طولانیهلطفا بازافرینی کوتاه هم بگذارید
نویسنده
انسانی که کم حرف است و کم سخن می گوید کمتر مورد سرزنش و گناه قرار می گیرد و در نتیجه در این دنیا و چه در آن دنیا نه دلی را می شکند و نه مورد عذاب خدا برای حرف نادرست خود قرار می گیرد اما انسانی که در سخن گفتن زیاده روی می کند تمام زندگیش را چه در این دنیا و چه در آن دنیا از دست می دهد
باز آفرینی صفحه ۷۶ کتاب نگارش هشتم مثل نویسی ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد نگارش کتاب پایه کلاس هشتم تجربی انسانی ریاضی از سایت دریافت کنید.
حکایتی کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
به راستی زبان سرخ سر سبز را میدهد بر باد به چه معناست؟ مگر انسانی وجود دارد که سر آن سبز باشد؟ من که تاکنون چنین چیزی ندیده ام! این جمله فقط یک کنایه از انسان هایی است که با حرف هایشان یا رفتارشان جان خود را به خطر میندازند ! برای مثال آنها حرف های ممنوعه ای میزنند که نباید بزنند . در ادامه مطلب انشا درباره ضرب المثل زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد قرار گرفته است.
بازافرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
مقدمه
ای زبان تو بس زیانی مر مرا چون تویی گویا چه گویم من تو را معنی شعر به این صورت است که ای زبان تو خیلی برای من ضرر داری و آسیبهای زیادی به من میرسانی و چون تو خودت گویا هستی من به تو چه بگویم .
بدنه
زبان این عضو کوچک حدودا” 80 گرمی کارهایی میکند که بزرگترین جرثقیلها هم نمی توانند آن کار را انجام دهند. زبان میتواند کوه را کاه کند وبرعکس کاه را به کوهی تبدیل کند ،میتواند حق را باطل کند و باطل را حق جلوه دهد ، در چند ثانیه زشت را زیبا و زیبا را زشت کند،میتواند گاهی به شیرینی عسل شود و گاهی به تلخی هنظل ، گاهی با آن طوری سخن می گویی که مار را میتوان از سوراخ بیرون کشید و گاهی میتوان با آن چنان دلی را به درد آورد که سالهای سال التیام نپذیرد،گاهی از شمشیر تیزتر و برانتر میشود و بآ ن چنان میتوان زخم زبان زد که هیچگاه خو ب نشود.
گاهی اوقات میتوان بری احقاق حق دیگران و ستاندن حق مظلومی آن را به کار برد ،زمانی که کلمه حقی گفته می شود دو حالت دارد یا به ضرر گوینده است یا به نفع او این بستگی به شرایط دارد.
گاهی اوقات این زبان خاموش می شود و گاهی اوقات فریاد میزندو برایش مهم نیست به ضرر صاحبش است یا به نفع او.
گاهی از حلقوم فرد درد مندی بلند می شود و به فریاد تبدیل میشود و جامعه ای را متحول می کند . این عضو کوچک سرخ تا آخرین روز زندگی انسان مشغول به کار است و هیچگاه از کار کردن خسته نمی شود ، لاغر و چاق هم نمی شود، بیمار نمیشود ، نیاز به پرستار هم ندارد ، خود بیما ر و خود طبیب است گاهی اوقات کارهایی انجام میدهد که عقلها را حیران میکند.
گویند پادشاهی بادنجان دوست نداشت و از دیدن این غذا بسیلر عصبانی شد وزیرش در وصف بادمجان و از ارزشهای غذایی آن تعاریف زیادی کرد و پادشاه بعد از شنیدن آن تعاریف بادمجان را با اشتها خورد . در وقت دیگر همان وزیر در مورد مضرات بادنجان می گفت و پادشاه گفت چرا دو گونه سخن می گویی ، بالاخره این غذا مفید است یا مضر است ،وزیر گفت من در باره بادنجان می گویم ولی هدف من رضایت شماست نه بادنجان .
نتیجه گیری
آری یک زبان می تواند صاحبش را مراتب بالا برساند و یا اینکه باعث شود که صاحبش سرش را از دست بدهد.
بعضی از افراد زبانی بسیار رک وصریح دارند و موقع حرف زدن مراعات کسی را نمی کنند وممکن است در این راه حتی جان خود را نیز از دست بدهند مانند حسنک وزیر که جانش را برای گفتن حق از دست دادو شاعردر مورد او می گوید:
آن یار کز او گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد.
زبان نیز یکی از نعمتهای بزرگ خداوند است که باید از او قدر دانی شود وخدا را به خاطر آن شکر کرد زیرا اگر همین زبان نبود بسیاری از چیزهایی که امروز انسان دارد شاید هیچگاه نبود بنابراین قدر این نعمت الهی را باید خیلی بدانیم و به موقع و به جا از آن استفاده کنیم و کم گوی گزیده گوی باشیم چون در.
ضرب المثل زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد
مقدمه
به نام خدا داستانم را بایاد ایزد یکتا شروع میکنم روزی روزگاری پادشاهی خواب دید که دندان هایش تماما ریخته است. پادشاه پس از اینکه از خواب برخاست خواب گذاران را به حضور فرا خواند تا بداند تعبیر خوابش چیست!
تنه انشا
دو تن از خوابگذاران برای تعبیر خواب پادشاه همزمان به حضور رسیدند یکی از آنان گفت تعبیر خواب تان این است که آنقدر عمر میکنید که مرگ تمامی عزیزان تان را ببینید. پادشاه بسیار اندوهگین شد و دستور اعدام خواب گذار را صادر کرد. خواب گذار دوم اندکی در فکر فرو رفت و سپس گفت شما از تمام اقوام و عزیزان تان عمری طولانی تر خواهید داشت. پادشاه بسیار خوشنود شد و به وی پاداش داد.
نتیجه گیری
هردو خواب گذار یک مطلب را بیان کردند اما نوع بیان و شیوه سخن گفتن شان متفاوت بود و یکی منجر به اجر شد و دیگری منجر به زجر.
اینکه در افکار ما چه چیزی سرک بکشد مهم نیست مهم نحوه بیان آن است که گاه بر تخت پادشاهی می نشاند و گاه بر خاک مذلت…
بازنویسی و بازآفرینی زبان سرخ سرسبز میدهد برباد
مقدمه :
چه انسان هایی که بر حساب نادانی و جاهلیت در زندگی خود مقام و پایه خود را از دست داده اند و تنها چیزی که برایشان باقی مانده حسرت و پشیمانی است که تنها دلیل بی فکری و زبان تند و تیز خودشان است.
تنه ی انشا :
انسان عاقل همیشه قبل از سخن گفتن یا تصمیم گیری درست فکر می کند و سخن خود را در ذهن خود بسنجد و سبک و سنگین می کند و بعداز ارزیابی و ویرایش آن، را بیان می کند و یا تصمیم خود را عملی یا بیان می کند.اما در مقابل انسان جاهل و نادان هر سخنی حرف نامربوط را که به ذهنش می رسد را بدون فکر به عواقب و چاره اندیشی آن به زبان می آورد و با شوخی و به مسخره گرفتن دیگران و شکوندن دل دیگران شخصیت خود را زیر سوال می برند و دیگران با دیدن چنین برخوردی از او کناره گیری می کنند و بااو کمتر گفتگو یا سخت بااو رابطه برقرار میکنند . و روز به روز جا و مقام خودرااز چشم مردم از دست می دهند و از دنیا و آدم هایش رانده و ترک می شوند.اما انسان عاقل زبان خود را کوتاه نگه می دارد و در مقابل هرحرفی به سرعت واکنش نشان نمی دهد بلکه کم سخن می گوید ولی مفید و به جا حرفی را می زند.اما با فکر و گزینش سخن می گوید.دراین صورت مردم که فهمیدگی و عاقل بودن آن فرد را می بینند روز به روز به احترام و معاشرت باآن می افزایند مقام و منزلتشان را بالاتر می برند.اینگونه است که می گویند زبان تند و تیز که از زیاد سخن گفتن همیشه سرخ است،انسان های پرمقام و بزرگ رااز آسمان به فرش می رساند به گونه ایی سرسبزشان را به باد می دهند.ازاین رو بزرگان و قدیمیان مملکت همیشه این ضرب المثل را تکرار می کنند و همیشه به درست حرف زدن و گزیده سخن گفتن تأکید داشته اندتا در آن صورت هم دراین دنیا و هم در آن دنیا ی خود سربلند و پرافتخار زندگی کنند.
نتیجه گیری :
انسانی که کم سخن می گوید و کم حرف است ،کمتر مورد سرزنش و گناه قرار می گیردو در نتیجه چه دراین دنیا و چه در آن دنیا نه دلی را می شکند و نه مورد عذاب الهی برای حرف نادرست و نا به جا خود قرار می گیرد.اما انسانی که در سخن گفتن زیاده روی می کندو پر حرف است ،تمام زندگیش را چه در این دنیا و چه در آن دنیا از دست می دهد و یا به گونه ایی دیگر سر سبز خود را به باد می دهد.
جواب بچه ها در نظرات پایین سایت
مهدی : در زمان های قدیم یک دزدی در محلی در حال گشت زنی بود ولی نمی توانست چیزی پیدا کند همانطور که در حال قدم زدن بود متوجه خیاطی شد که لباس های رنگارنگی را می دوخت دزد که دید چیز دیگری برای دزدیدن وجود ندارد کمین کرده تا لباس زیر دست خیاط را که در حال دوختن بود بدزدد دزد در حال شنیدن حرفهای خیاط بود که در حال دوختن لباس بود خیاط با خود میگفت زبان شرت را از من دور نگه دار تا باعث کشته شدن من نشوی دزدی که کمین کرده بود تا صبح آنجا ماند و وقتی دید که خیاط به سمت کاخ فرمانروا میرود او را دنبال کرد در آنجا بود که وارد قصر شد و به دنبال خیاط رفت خیاط لباس را از جعبه درآورد و نشانه پادشاه داد پادشاه و زیردستانش بسیار خوشحال شدند و گفتند که با هنر بسیار خوبی داری پادشاه گفت که این لباس به چه درد من میخورد و چه استفادهای باید از این لباس بکنم مرد خیاط گفت شما به زیردستان تان بگویید که هنگام مرگ تا این لباس را همراه با شما دفن کنند پادشاه از حرف پیرمرد و خیاط ناراحت شد و دستور داد زبان او را ببرند و در زندان بیاندازند ناگهان دزد که این ماجراها را می دید با خنده پیش فرمانروا آمد و گفت حکایت پیرمرد را می خواهم برایتان بگویم که دیشب این گونه مشاهده کردنم : خیاط شب در حال دوختن لباس بود و با خود تکرار میکرد زبان شرت را از من دور نگه دار و باعث کشته شدن من نباش پادشاه با شنیدن این حرف خندید و گفت پیرمرد را از زندان بیرون بیاورید پیرمرد تقصیری ندارد زبان پیرمرد تند است و تندی زبان او نزدیک بود پیرمرد را به کشتن دهد در این حکایت نشان می دهد که سرسبز زبان سرخ می دهد برباد.
ناشناس : روزی از روزها مردی در روستایی دور افتاده به نام حسین آقا زندگی می کرد. او از مال دنیا تنها یک مرغ و یک گوسفند داشت. او مانند هر روز گوسفند را به چرا میبرد و بعد از سیر شدن گوسفند ، آن را راهی طویله می کرد.در روزی گوسفند به صورت بی حال و ناتوان بر روی زمین افتاد. حسین آقا بسیار ناراحت شد و به نزد همسرش رفت. مرغ سخنان بین مرد و زن را شنید و به نزد گوسفند رفت و به او گفت که آقا حسین می گوید :《اگر گوسفند نتواند تا فردا بر روی پاهایش بایستد و توانایی اش را به دست بیاورد مجبور می شود آن را به قصاب بفروشد.》 گوسفند بسیار ناراحت شد و تا صبح نخوابید و سعی کرد بر روی پاهایش بایستد . صبح حسین آقا به طویله رفت و از دیدن گوسفند بسیار خوشحال شد و از خوشحالی زیاد تصمیم به قربانی کردن مرغش کرد. اینجاست که میگویند :《 زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد 》.
فاطمه : گویند روزی مردی پارچه باف بود و در این کار بسیار خبره و ماهر بود. روزی از روز ها مرد تمام وقت خود را صرف بافندگی پارچه زرین بافی کرد تا اینکه بعد از تلاش و زحمت زیاد توانست آن پارچه را ببافد. پس از تمام کردن پارچه از جایش بلند شد و پارچه را کادو کرد و به راه افتاد. در راه مشتریان زیادی برای لباسی که بافته بود پیدا شد اما او میگفت که پیشکش سلطان است و به هیچ عنوان حاضر به فروش آن نیست. پشت در بود که سربازان به او گیر دادند که آن چیست در دستت است و تو اجازه نداری وارد شوی و…….. تا اینکه وزیر بصورت تصادفی از آن جا می گذشت دستور داد که اجازه ورود آن فرد را بدهند. مرد پس از تشکر زیاد از وزیر و با کمک وی توانست وارد قصر شده و کادو خویش را به سلطان پیشکش کند. سلطان کادو را که باز کرد بسیار از لباس زرینه بافی شده خوشش آمد و تشکر کرد.همانجا بود که درباریان یک به یک نظر دادند که آن لباس را برای چه وقتی بپوشد.سلطان گفت:خودت بگو برای کی این لباس را بپوشم.مرد که بد زبان بود و نمیتوانست جلوی خودش را بگیرد گفت:به نظر من این را بردارید هنگامی که به رحمت خدا رفتید آن را روی قبر شما بیاندازند. سلطان عصبانی شد و گفت:تو چگونه برای من آرزوی مرگ میکنی؟ و دستور داد سر مرد را ببرند. پس مرد را اعدام کردند و از آن هنگام است که میگویند: زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد.
منتظر شما هستیم …
نویسنده : انسانی که کم حرف است و کم سخن می گوید کمتر مورد سرزنش و گناه قرار می گیرد و در نتیجه در این دنیا و چه در آن دنیا نه دلی را می شکند و نه مورد عذاب خدا برای حرف نادرست خود قرار می گیرد اما انسانی که در سخن گفتن زیاده روی می کند تمام زندگیش را چه در این دنیا و چه در آن دنیا از دست می دهد. .
عاحااا
مننالبیا
خیلی ممنون
عالی
عالی بود
خیلی عالی
salam">
خیلی عالی بود
سلام
ممنونم مطالب خیلی عالی و مفید بود .ممنون از زحماتتون
ممنون 20رو گرفتم 💋💋💋💋💋
ضرب المثل زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد اشاره به این دارد که برخی از سخنانی که از زبان سرخ رنگ ما بیرون میآید ممکن است برایمان ضرر داشته باشد و گفتن آن سخن حتی ممکن است ما را به کشتن دهد.
از این ضرب المثل زمانی استفاده می شود که فرد حرفی را بدون فکر به عاقبتش می زند و خود را به دردسر می اندازد.
معلم نمیفهمه بنویس 🤣🤣🤣🤣🤣
سلام،میشه یکم بیشتر و به زبانی ساده یعنی کتابی نباشه چون معلما میفهمن
باز افرینیها خیلی طولانی هستن لطفا یکم کوتاه تر
عالی بود ولی معلمم فهمید از اینترنتع 🤕🤕🤕🤫🤫
میشه لطفا از ۵ خط درکتاب باشد یعنی داخل کتاب جا شود
میشه لطفا از ۵ خط درکتاب باشد یعنی داخل کتاب جا شود
میشه لطفا از ۵ خط درکتاب باشد یعنی داخل کتاب جا شود
میشه لطفا از ۵ خط درکتاب باشد یعنی داخل کتاب جا شود
میشه لطفا از ۵ خط درکتاب باشد یعنی داخل کتاب جا شود
و کادر
خیلییییییییی بد این چی بود
خیلی دوست دارم
خیلی عالی بود ولی باید باز نویسی می شد
ممنونم عالی بود🌹
۲۰ گرفتم🥲
عالی بود
ما خود معلممون میگه از تو گوگل بنویسید 😐😂 خوبن ولی خیلی طولانی ان 😐.
دمتون گرم کارم راه افتاد♡
شما كه ميگيد بد بود چرا خودتون نمي نويسيد!!خوب نيايد از تو اينترنت انشا بنويسيدفيلسوفان!!
واقعا عالی بود😍😍
خوب درحد۱۵ و۱۶ خواهش می کنیم انشاءهای خوب بزارید
عالی بود دمتون گرم!!!
واقعا از ۲۰صفرش گم شد
پس لطفا خودت بنویس بعد بفرست ببینیم چی نوشتی
خیلی بد بوداین باز آفرینی میدونی چیه
خوب بود ولے واسه ماها که بلد نیستیم یه چیزی بنویسید ک تغییرندیم کلا رونویسی کنیم 😛ممنون میشم ولے بازم دمتون گرم😜
این انشا تو سایت های دیگه هم هست لطفا انشای جدید بزارین این تکراریه به نظرم نمیتونه اثری داشته باشه و اینکه هرکس اینو بخونه میفهمه انشای خود آدم نیس
آره هم خیلی طولانیه هم وقت گیر ای کاش داستانش یه کم بایدبیشتر بود مقدمه ونتیجش کمتر👍👍👍
پرفسور هایی که از انشا ها راضی نبودید پس چرا انشا های عالی خودتون را نمیگذارید تا ما ازشون استفاده بکنیم
داداش حالش رو نداری بنویسی تقصیر مردم نزار
عاااااااااااااااااا لی بود واقعن
خیلی خوب بود اما بعضیاشون قسمت های مقمه بدنه و نتیجه رو مشخص نکرده بود
میشه به من یه موضوع متفاوتی درباره همین ضرب المثل زبان سرخ بدین
ممنون از انشاهای خوبتون ولی فردا برم ببینم بهم چند میده اخه خیلی سخت گیره نمیدونم آخه انشا هم شد درس که یک ساعت و نیم باید بشینیم سرش😭😭
توروح همتون.۱۲ گرفتم.اینم شد باز آفرینی؟؟
♡♡♡♡♡♡♡♡
دقیقا
من که اصلا خوشم نیومد از بازآفرینیش 😐😐😐😐😐😟😟😟☹☹☹💩💩💩💩💩
سلام یکیش فقط خوب بوداخه این همه طولانی کی میخواد بنویسه
👌👌👌
عالی بود مرسی
خوب بود
Like
خوبه. بد نیس.یه بیست الکی هم شده گیرمون میاد.معلم ما خیلی هم دوست داشت
اره دقیقا
انسانی که کم حرف است و کم سخن می گوید کمتر مورد سرزنش و گناه قرار می گیرد و در نتیجه در این دنیا و چه در آن دنیا نه دلی را می شکند و نه مورد عذاب خدا برای حرف نادرست خود قرار می گیرد اما انسانی که در سخن گفتن زیاده روی می کند تمام زندگیش را چه در این دنیا و چه در آن دنیا از دست می دهد. 💎
متن زیادی بود و خوب اما دبیر من قبول نکرد میخواستم بگم به صورت داستانی تر بنویسید ممنون میشم
خو خودت بنویس تو که میگی بده🤣😐ببینیم از تو چی درمیاد
خیلی زیاده
بابا معلم ما همیشه میگیره انشاهای اینترنت چک میکنه😕
کوتاهش بنویسید
خیلی زیاده
عالییی
خیلی عالیه به دادم میرسه🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠🤠
روزی روزگاری در یک شهر زندگی میکرد و یک شب خواب دید که همه ی اطرافیانش مرده اند و او تک و تنها مانده است و فردا شد و پادشاه گفت هرکس که بتواند خواب مرا تعبیر کند جایزه ای دارد یک نفر رفت و گفت خواب شما یعنی شما تک تنها میشوید و همه ی دوستانتان میمیرند پادشاه دستور داد که سر اورا از بدنش جدا کنندو یکی دیگر امد و گفت که شما عمرتان از بقیه اطرافیانتان طولانی تر است وپادشاه حرف اورا صحیح دانست و یک پاداش خوب به آن دادند.ابوالفضل
گویند روزی مردی پارچه باف بود و در این کار بسیار خبره و ماهر بود. روزی از روز ها مرد تمام وقت خود را صرف بافندگی پارچه زرین بافی کرد تا اینکه بعد از تلاش و زحمت زیاد توانست آن پارچه را ببافد. پس از تمام کردن پارچه از جایش بلند شد و پارچه را کادو کرد و به راه افتاد. در راه مشتریان زیادی برای لباسی که بافته بود پیدا شد اما او میگفت که پیشکش سلطان است و به هیچ عنوان حاضر به فروش آن نیست. پشت در بود که سربازان به او گیر دادند که آن چیست در دستت است و تو اجازه نداری وارد شوی و…….. تا اینکه وزیر بصورت تصادفی از آن جا می گذشت دستور داد که اجازه ورود آن فرد را بدهند. مرد پس از تشکر زیاد از وزیر و با کمک وی توانست وارد قصر شده و کادو خویش را به سلطان پیشکش کند. سلطان کادو را که باز کرد بسیار از لباس زرینه بافی شده خوشش آمد و تشکر کرد.همانجا بود که درباریان یک به یک نظر دادند که آن لباس را برای چه وقتی بپوشد.سلطان گفت:خودت بگو برای کی این لباس را بپوشم.مرد که بد زبان بود و نمیتوانست جلوی خودش را بگیرد گفت:به نظر من این را بردارید هنگامی که به رحمت خدا رفتید آن را روی قبر شما بیاندازند. سلطان عصبانی شد و گفت:تو چگونه برای من آرزوی مرگ میکنی؟ و دستور داد سر مرد را ببرند. پس مرد را اعدام کردند و از آن هنگام است که میگویند: زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد.
اگر کسی با زبان خود موجب آزار اطرافیان شود مانند ماری است که دیگران را نیش می زند
عالی بود خیلی ممنون😘😘😘😘😘😘😘😘😘
خوب بود ممنونم
خوب🌹ممنون از انشاء زیبا تون🌺
خیلی عالی بود .ولی معلمم میفهمم که از اینترنت گرفتم
میشه اینو کوتاه تر بفرستین؟😘
ما معلممون گفته ۵ خط ولی اینا خیلی طولانیهلطفا بازافرینی کوتاه هم بگذارید
😂😂😂😂😂😂😂😂
بیشتر شبیه انشا بودتا بازافرینی
ممنون عالی بود 🌺🌺
این داستان پارچه باف و همه حفظن… اونم معلم ادبیات ینی نمیفهمه از نت گرفتیم… یه چیزای جدید بزارید
واقعا عالی بود ممنونم💛
انشا دیگران
خاطره امیری : در زمان های قدیم در گوشه ای از این دنیا شهری با آدم های مختلف وجود داشت که در میان آنها دختری بازیگوش و سر به هوا بزندگی میکرد نام او خاطره بود ،او دختری باهوش و زیبا بود ولی حاضر جوابی و بی احترامی به بزرگ ترها دل خیلی هارا از او رنجانده بود و بزرگان شهر از دست این دختر زبان دراز عصبانی و خسته شده بودند.در یکی از این روزها، پادشاه برای سرکشی به شهر و مردمان خود از قصر خارج شده و وارد شهر شد. در شهر همه مردم به کاری مشغول بودند و اوضاع بر وفق مراد ایشان پیش می رفت. در این میان یک دفعه دختر چهارده ساله زیبایی را دید. زیبایی دختر برای پادشاه جالب بود برای همین اورا دنبال کرد و خاطره خانوم ما از همه جا بی خبر مثل همیشه از کنار هر آدمی که رد می شد او را به تمسخر می گرفت و به او می خندید.پادشاه از دور نظاره گر رفتار زشت این دختر بود، تا اینکه دختر به نزدیکی پادشاه رسید و با بی ادبی و تمسخر با پادشاه رفتار کرد.پادشاه که دیگر بسیار از برخورد دختر عصبانی شده بود به سربازان خود دستور داد تا او را دستگیر کرده و به زندان ببرند. اما دوباره دخترک دهان به فریاد باز کرد و با صدای بلند به پادشاه و سربازان توهین و ناسزا گفت.پادشاه که چنین دید صبرش تمام شد و دستور داد تا سر از بدن این جوانک بد زبان جدا کنند تا عاقبت چنین فرد بد سخن به همه مردم شهرشان داده شود.این چنین بود که مثل زبان سرخ سر سبز را میدهد بر باد در مردم رواج پیدا کرد و هر کس سخن یا رفتار زشت و نابجایی از خود نشان دهد از این مثل استفاده میکنندخاطره امیری ..
عالی بود دست همه عزیزان درد نکنه
عالییییییییییییییییط
خوب بودن همشونمرسی خیلی مفید بود
عالی بود ممنون فقط متن کمتر باشه بهتره🌷
زبانما را کنترل کنیم تا اتفاق های بدی نیوفتد
س
م
اینا بلنده من یه باز آفرینی کوتاه میخوام
من می خواهم جواب را کامل کنم
انشا جالبی بود خوشم اومد👍👍👍🙂🙂🙂
روزی روزگاری یک پسر بچه ای بود که زبان تیزی داشت
عالی
متن انشاء یک کمی باید کوتاه باشه بهتره
خیلی خوب بود
همچنین 😑
لطفاً یه چیز اراعه بدید ک ساده باشه معلم شک نکنه
اخه الان من اینو بخونم میفهمه این خانم بز😭😂
عالی
سلام
این متن خیلی مفید
این متن خیلی خوب بود
خوبه ولی به پادرس نمیرسه
ب نظر منم خیلی طولانی بود
بازم ممنونم. ولی کتاه تر بنویسید❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤👌
خیلی خوبه اما کاش کسی مثل من ننوشته باشه 💙
چرا انشا ها انقدر طولانی هست
شما میگید معلم ما چک کنه از اینترنت باشه صفر میده معلم من خودش آمده از انترنت نوشت برامون فرستاد خودش آمده از اینترنت نوشته یعنی کپی همینبعد ما حق نداریم خودمون بزنیم اینترنت وقتی معلم میزنه اینترنت
خوب بودن کارم راه افتاد ولی بیشتر جا داره بهتر و بهتر شنولی در کل مرسی😊تلاش کنید😂
معلم ما هم گفته از اینترنت باشه بهتون صفر میدم ؛من که کل انشا ها را از اینترنت می خوانم و بعد خودم یک چیزی سرهم می کنم . 😊
خیلی زیادن ما کوتاه میخوایم درحد ۷،۸خط
یک باز آفرینی کوتاه بزارید
انشا نمی خواهم باز نویسی می خواهم
انسانی که کم حرف است و کم سخن می گوید کمتر مورد سرزنش و گناه قرار می گیرد و در نتیجه در این دنیا و چه در آن دنیا نه دلی را می شکند و نه مورد عذاب خدا برای حرف نادرست خود قرار می گیرد اما انسانی که در سخن گفتن زیاده روی می کند تمام زندگیش را چه در این دنیا و چه در آن دنیا از دست می دهد
در زمان های قدیم در یک گوشه ای از این دنیا شهری بود با آدم های جور با جور که در میان آنها پسرکی بازیگوش و سر به هوا بود که با حاظر جوابی و بی احترامی به بزرگ تر ها دل خیلی از آنها را رنجانده بود و بزرگان شهر از دست این پسرک زبان دراز عصبانی و خسته شده بودند .
دقیقا مال منم معلمم میفهمه ک از اینترنت گرفتم 🙄
برادرم خودت اینجا چیکا داری 😐🚬
بسیار جالب است
بدبود
خوب بود
خیلی خوب بود باتشکر
👌👍
در زمان های قدیم در یکی از شهرهای بزرگ ایران پادشاهی فرمانروایی می کرد.
خنگ عاقل
خخ
نمیدانم
واقعاعالی ممنونم😍😍
من با اجازه از داستان اون فرد ناشناس استفاده کردممطالبتون برام مفید بودمرسی💗
انسان کم حرف فکر میکنه و بعد سخن را میگوید و طوری بیان میکند که حتی اگر هم بد باشد به طرز صحیح بیان کند که هم واقعیت داشته باشد و هم به ضرر خودش نباشد
وقتی سخنی بیهوده یا زشت میگوییم بعد متوجه این ضرب المثل میشویم ای داد بی داد
سلام من انشای اقا مهدی را می پسندم او به صورت داستان خیلی خوب مفهوم این ضرب المثل را گفته است
سلام ممنونم از مطلب شما ببخشید میشه از روی آن کپی کرد و نوشت در کتاب
ضرب المثل زبان سرخ سرسبز می دهد برباد باز آفرینی مثلپایه هشتم
اگر کم حرف بزنیم و عاقل باشیم هیچ وقت باعث شکسته شدن دلی نخواهیم شد و خود نیز سرزنش نخواهیم شد ولی اگر نتوانیم زبان خود را کنترل کنیم سر خود را به باد میدهیم
روزی پادشاهی در خواب دید که تمامی دندان هایش را از دست داده است .دستور داد که تعبیر کننده های خواب را احضار کنند .دو تا از تعبیر کننده های خواب آمدند و شروع به تعبیر خواب آن پادشاه کردند اولی گفت:که ای پادشاه من خواب شمارا این گونه تعبیر کردم که شما مرگ تمامی اقوام و خیشاوندان خود را خواهید دید . پادشاه ناراحت شد و دستور داد که گردن او را بزنند.سپس از دومی پرسیدند و او گفت که:شما از همه خیشاوندان خود بیشتر عمر خواهید کرد.شاه از این حرف او خوشش آمد و به او پاداش داد.
گوئک
عالی بود الخصوص اینکه خوشه بندی شده من هرجا گشتم خوشه بندی شدش نبود خیلی به من کمک کرد
خیلی ممنون از باز آفرینی ضرب المثل زبان سرخ سر سبزی میدهد بر باد یک باز آفرینی زیبا که فهم و درکش راحت تره🎀🎀
عالی
@Mood_Baybe آیدی روبیک