داستان درس هوشیاری را در یک بند خلاصه کنید و نام جدیدی برای آن انتخاب کنید صفحه 26 نگارش فارسی ششم
نویسنده
گوگولی مگولی چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عالی
در زمان های قدیم پادشاهی بود که به شکار علاقه ی زیادی داشت شاه روزی باباز بهدشکار رفتند باز در آنجاآهویی رادیدوبه دنبالاو رفت ملک هم به دنبال باز رفت ملک تشنه شدوجامی که دردست داشت دید کهرآب از کوه می چکید در آن جام جمع کرد.خاخواست بخورد باز پررد وآب جام را ریخت اوناراحت شد باز رابه زمین زد واو را کشت بعد آهی کشید وگفت گریه ی من سودی ندارد.
آنیتا
ممنون خیلی خوب بود
Roham golmohammadi
بسیار خلاصه ی خوبی بود ممنونم از شما
یگانه محمدی
روزی پادشاهی بود که یک باز داشت . روزی پادشاه به شکار رفت شاه تشنه شده بود یک کوهی دید که از آن قطره قطره آب می آید جام را دو بار پر از آب کرد اما دراین دو بار باز آن جام پر از آب را ریخت یکی از همراهان بالای کوه رفت دید اژدهای مرد انجا افتاده است و زه با آب مخلوط میشود همراه پایین امد و همه چیز را تعریف کرد
جواب صفحه ۲۶ کتاب نگارش ششم دبستان داستان درس هوشیاری را در یک بند خلاصه کنید و نام جدیدی برای آن انتخاب کنید ابتدایی از سایت نکس لود دریافت کنید.
خلاصه درس هوشیاری را در یک بند بنویسید
روزی پادشاهی بود که یک باز داشت به گردش رفتند. پادشاه تشنه شد و جامی را که همراه خودش آورده بود زیر کوه گرفت و میخواست بنوشد باز نگذاشت بازیگر جم را پر کردند و باز هم باز نگذاشت. پادشاه ناراحت شد و باز گوگولی را بر زمین کوبید. یکی از همراهان ملک رسید و ملک گفت برو و برای من این جمع را از بالای کوه پر کن و بیاور. همراه گفت بفرمایید ما بی که میخواستی ملک به خانه برگشت و برای باز گوگولی مگولی پشیمانی کشید.
جواب بچه ها در نظرات پایین سایت
مهدی : موضوع : پادشاه. در زمان قدیم پادشاهی بود که به شکار و گردش علاقه زیادی داشت، روزی برای با باز خود به شکار رفت و در حال شکار تشگی بر او چیره شد بنابراین به دامان کوهی رفت که از لالای آن آبی زلال می چکید. ملک جامش را از آب پر کرد و به هنگام نوشیدنش، باز پر زد و جام را تماما ریخت این عمل دو بار اتفاق افتاد و پادشاه به خروش آمد و باز را به هلاکت رساند. در این حال رکاب دار شاه آمد و رفت که جام را از سرچشمه آب که بالای کوه باشد پر کند ناگهان چشمش به اژدهایی افتاد که بر لب چشمه مرده است و آب دهان زهر آلودش با آب چشمه مخلوط شده است. به پایین کوه آمد و داستان را برای ملک تعریف کرد و اشک از اینکه باز را کشته بود پشیمان شد و گریه کرد جایی که پشیمانی سودی نداشت.
ناشناس : در زمان قدیم پادشاهی بود که به شکار و گردش بسیار علاقه داشت و یک بازداشت که او خیلی دوست می داشت روزی او به شکار می رود آهویی را دنبال می کند خسته و تشنه میشود کوهی میبیند که آب از آن فرو می چکد جامی را که داشت آن را پر کرد و خواست بنوشد اما باز با پرهایش نگذاشت آب را بنوشد و دوباره جام را پر از آب کرد و (باز) نگذاشت بنوشد پادشاه عصبانی شد و او را کشت درهین لحظه رکاب دار پادشاه می آید و می رود بالای کوه تا برای پادشاه آب بیاورد او دید یک اژدهایی بالای چشمه مرده و آب دهانش با آب چشمه مخلوط میشود رکاب دار این ماجرا را به پادشاه تعریف کرد و پادشاه از کشتن باز ناراحت شد.
نویسنده : اسم این درس را میتوانید باز فداکار بگذارید یا شاه و پرنده اش باز.
نویسنده : درزمان های قدیم پادشاهی بود که به شکارعلاقه ی زیادی داشت شاه روزی با باز بهدشکاررفتند باز درآنجا آهویی را دید وبه دنبال او رفت ملک هم به دنبال باز رفت ملک تشنه شد وجامی که در دست داشت دید که آب از کوه می چکید در آن جام جمع کرد.خواست بخورد بازپرزد وآب جام راریخت باز تلاش کرد باز آب را ریخت او ناراحت شدباز را به زمین زد واو را کشت بعد آهی کشیدو گفت گریه ی من سودی ندارد.
خلاصه درس هوشیاری
چرا نوشتی گوگولی مگولی!!!!!!!!!
خلاصه
تون خلاصه نیست خیلی شبیه درسه که
به من کمک نکرد
خویه
نام داستان فرق کند
گوگولی یعنی چییی
خیلی تاثیر گزار بود
شاه خیلی باز را دوس داشت ولی تشنگی بر اوچیره شد و کوهی دید که اب زلال تکه تکه می چکد و امد بخورد باز نزاشت
بد نیست خخخ بببب
عالی بود
ممنون خیلی خوب بود
خیلی به همه کمک میکنه
این دیگ چیه وا
اى خوب بود ولى اسم نداشت من يه جورايي ناراضيم
روزی بود که پاد شاه بود ههه😂
برنامه ی گوگل عالی است
من که خیلی راضی بودم
عالی بود😍😍😍😍
لطفا کوتاه تر شود
اسمش باز بی گناه
ممنون عالی بود افرینننننننننننن بهم خیلی کمک کرد
شاه اهی کشید وقصه ی باز وریختن اب جام را به تمامی بازگفت😢اسم داستان شاه مغرور وباز وفادار
برا چی متنه اسم نداشت
میشه کاری کنید
میشه نتیجه شم بنویسید
عالی بودددددد
عاالی بوداسمش می تونه باشه قضاوت پادشاه
عاالی بوداسمش می تونه باشه باز بی گناه
پادشاهی بازش راکشتاستاد امامی
داستانش اسم نداشت واقعا یعنی یادشان رفته بود ؟اه اه :-\
خیلی خوب بود
کاش جاهای خالی را پرکنید را هم می گذاشتید مهسا
نام جدیدی انتخا ب کنید
عالیییییی
عالی
پشیمانی
عالی ولی اسم ندارد
عالی بود اما اسمش کجاست
اسم داستان چه بود؟؟؟؟؟
عالیههه ولی یه مشکل داره اسم نداره آیدین حسنی
عالیههه ولی یه مشکل داره اسم نداره آیدین حسنی
خیلی خوب بود 👏👏ولی این ندارد
خیلی خوب بود من اسم این داستان را گذاشتمشاه و پرنده اش باز 👏👏👏👏👏👆👆👆👆👆👆
خیلی عالی بود من خوشم امد اما چرا اسم نداره
خیلیم خوب اما اسم نداره
اسم این درس را میتوانید باز فداکار بگذارید یا شاه و پرنده اش باز و …….
ممنون عالی بود
خیلی خوب است ولی اسم ندارد
عالی بود ♡
ممنون خیلی عالی بود د
خیلی خوب بود
عالئیییییی خیلی خوب بود
عالی بود به نظر من اسم داره میتوانید کلاغ وفادار بگذارید
پادشاهی بود که به شکار رفته بود
خیلی بد است
خیلی خوب بود…فاطمه .
دشمن دانا بلندت می کند بر زمین می زند نادان دوست
گوگولی مگولی بود.
اسمش پادشاه است
لطفا اسم موضوع انتخاب کنید 😔😔😔😔😔
ممنون از چیزی که نوشتید من که خوشم اومد
نام دیگر درس هوشیاری
نام داستان عاقبت نگری
دستتون درد نکند بابت زحمت هایتان
پادشاهی بود که به شکار و گردش علا قه داشت
وای دستتون درد نکنه راحتمون کردین😂
خیلی خوب خلاصه کرده بود😀
خیلی خوب
خیلی خوب بسیار عالی
عالییییییی
عالیییییی
واقعا دستتون درد نکنه راحت شدم
واقعا عالی بود
عالی بود
پادشاهی در زمان قدیم به شکاروگردش علاقه زیاد داشت روزی برای بازخود به شکار رفت مریم
در زمان قدیم پادشاهی بود که به شکار و گردش علاقه داشت
خیلی عالی بود
درزمان قدیم پادشاهی بودکه به شکاروگردش بسیارعلاقه داشت ویک بازداشت که اوخیلی دوست می داشت روزی اوبه شکارمی رودآهویی رادنبال می کند خسته وتشنه میشودکوهی میبیندکه آب از آن فرومی چکد جامی راکه داشت آن راپر کرد وخوست بنوشدامابازباپرهایش نگذاشت آب رابنوشد ودوباره جام را پراز آب کرد و(باز)نگذاشت بنوشد پادشاه عصبانی شد و اوراکشت درهین لحظه رکاب دارپادشاه می آید ومی رودبالای کوه تابرای پادشاه آب بیاورد اودید یک اژدهایی بلب چشمه مرده وآب دهانش باآب چشمه مخلوط میشود رکاب دار این ماجرا رابه پادشاه تعریف کرد وپادشاه ازکشتن باز ناراحت شد
لطفا به من جواب کوتاه بدهید
عالی بود ممنون😜😜😜😜🤩🤩🌹💖
عالی اما کم نوشتین
درزمان های قدیم پادشاهی بود که به شکارعلاقه ی زیادی داشت شاه روزی با باز بهدشکاررفتند باز درآنجا آهویی را دید وبه دنبال او رفت ملک هم به دنبال باز رفت ملک تشنه شد وجامی که در دست داشت دید که آب از کوه می چکید در آن جام جمع کرد.خواست بخورد بازپرزد وآب جام راریخت باز تلاش کرد باز آب را ریخت او ناراحت شدباز را به زمین زد واو را کشت بعد آهی کشیدو گفت گریه ی من سودی ندارد
با سلاممتن اخر یه خیلی بهت از متن های دیگران بود.با سپاس فراوان.sara saadat
خوب بود
اسم این متن را میتوان پرنده ی باهوش گذاشت یا باز و پادشاه هم میتوان گذاشت
بد نبود ولی خیلی آموزنده نبود و لطفا نتیجه اش رو هم بزارید
قضاوت درزمان گذشته فرمانروایی زنگی می کرد که به شکار علاقه ی زیادی داشت و بازی داشت تیز پر و باهوش روزی در حین شکار تشنگی بر او چیره گشت خود را به کوهی رساند وجام زرش را از آب لبریز کرد تا خواست بنوشد باز نگذاشت تا ۳ بار شاه صبر کرد اما بار چهارم باز را هلاک کرد از کوه بالا رفت و دید که چشمه از اب دهان مار زهر الودی الوده شده و اگر او از اب می نوشید او نیز هلاک می شد سپس با نا امیدی از کوه پایین امد و پشیمان بود از اینکه بازش را ری دلیل هلاک کرده بود اما پشیمانی سودی نداشت
عععععععالللللللللللیییییییی بببببببووووووووددددددد
گوگولی مگولی چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لطفا بگویید نتیجه درس هوشیاری چه بود
بنظر من پادشاه خیلی خره
سلام عالیه.
بی مزست
به نظرمن عالی بود
خلاصه ای که متفاوت باشد
میتوان نامش را باز باهوش هم گذاشت
عالی برای درس های الان ♥️♥️😅😅
عالی است
خوب بود
خیلی ممنون
خواهش می کنم
❤😍😍😍😍
خواهش می کنم
از همگی شما سپاس گزارم کاربران عزیز مدیر سایت هستم🌷
کاربران عزیزمن یک نویسنده می خوام که بنویسه
خیلی عالی بود
هیچی
پادشاه خر بود
خیلی عالی بود 🤩👏👏👌👌👌👌👌👌👈👏👏👏👏ممنونم🙏🙏🙏🙏
خوب بود
می توانید اسم این درس را ( پشیمانی ) هم بگذارید
بسیار خلاصه ی خوبی بود ممنونم از شما
روزی پادشاهی بود که یک باز داشت . روزی پادشاه به شکار رفت شاه تشنه شده بود یک کوهی دید که از آن قطره قطره آب می آید جام را دو بار پر از آب کرد اما دراین دو بار باز آن جام پر از آب را ریخت یکی از همراهان بالای کوه رفت دید اژدهای مرد انجا افتاده است و زه با آب مخلوط میشود همراه پایین امد و همه چیز را تعریف کرد
در زمان های قدیم پادشاهی بود که به شکار علاقه ی زیادی داشت شاه روزی باباز بهدشکار رفتند باز در آنجاآهویی رادیدوبه دنبالاو رفت ملک هم به دنبال باز رفت ملک تشنه شدوجامی که دردست داشت دید کهرآب از کوه می چکید در آن جام جمع کرد.خاخواست بخورد باز پررد وآب جام را ریخت اوناراحت شد باز رابه زمین زد واو را کشت بعد آهی کشید وگفت گریه ی من سودی ندارد.
درس هوشیاری درمورد این بود که باز از پادشاه هوشیار تر بود
میتونید اسم داستان رو بزارید عاقبت زود قضاوت کردن
عالییی اصلا بی نظیر بود🥰پنج ستاره میدم 😗⭐⭐⭐⭐⭐
…
عالی عالی
گفت باز ناراحت میشوم که این پرنده عزیزی را اذیت کردم. من از این کار خودم پشیمان هستم، ولی الان پشیمانی هیچ سودی ندارد.یاسمین
خیلی قشنگ و زیبا بود
باز نویسی از کتاب(( انوار سهیلی)) اثر واعظ کاشفی
عالی بود♥
اسم مطلب
عالی بود
سلام
بدک نبود
عالییییییییی
اه
جواب صفحه ۲۷
در زمان قدیم پادشاهی بود که به شکار و گردش بسیار علاقه داشت و یک بازداشت که او خیلی دوست می داشت روزی او به شکار می رود آهویی را دنبال می کند خسته و تشنه میشود کوهی میبیند که آب از آن فرو می چکد جامی را که داشت آن را پر کرد و خواست بنوشد اما باز با پرهایش نگذاشت آب را بنوشد و دوباره جام را پر از آب کرد و (باز) نگذاشت بنوشد پادشاه عصبانی شد و او را کشت درهین لحظه رکاب دار پادشاه می آید و می رود بالای کوه تا برای پادشاه آب بیاورد او دید یک اژدهایی بالای چشمه مرده و آب دهانش با آب چشمه مخلوط میشود رکاب دار این ماجرا را به پادشاه تعریف کرد و پادشاه از کشتن باز ناراحت
عالی بود
عالی
غلط املایی زیادی داشت و خوب نبود😔
سلام
نمیدونم
خیلی عالیه
عالی بود
نه همینشم زیاده
نام داستان رو می تونین پشیمانی بذارید
سلام
بازززززز
لدر
عالیییی بود اقا مهدی😂😍🙂👌🤞
در زمان قدیم پادشاهی بود که خیلی شکار را دوست داشت یک روز تصمیم گرفت به شکار برود در آنجا یکدفعه چشمش به یک آهویی خورد پادشاه و ملک به دنبال او رفتند ملک تشنه شد. از آبی که از کوه چکه میکرد رفت تا بخورد جامش را در دست گرفت و آن را جمع کرد خواست که بخورد اما آب ریخت دوباره تلاش اما ریخت عصبانی شد و جام رو روی زمین انداخت آهی کشید و گفت عصبانی شدن من سودی ندارد
خیلی خیلی خوب است ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
اسم داستان رامیتوانید بزارید.دیگر برای پشیمانی دیر است😔
شرح حال خود رادر یک بند بنویسید (خودتان را معرفی کنید)
گوگولی مگولی تون تو حلقم😂😂😂
خیلی خوب بود
نمی دونم میگم یه سوال دارم
🙌👍
گند بود
از داستان هوشیاری چه نتیجه ای میگیرید
یک بند فقط 4خطه
هلع
درباره دریا یک بند علمی و ادبی کوتاه بگید
نمیدانم🤣🤣🤣
بند اول درس هوشیاری را بنویسید و در آن زیر فعل ها خط بکشید
من واقعا هیچی نمیدونم اگر میشود دوستان کمک کنند خیلی ممنون🙏🙏
پیام درس هوشیاری
از این درس چه فهمیدید ??????
داستان