تصویر نویسی انشای آزاد درس اول صفحه 23 و 24 کتاب نگارش کلاس هشتم
کم شانس روزگار
خب اخه این چیه ک نوشتی جلو معلمم بخونم صفر میده بهم
ب ت چه
خو این چیه که بنویسی😐💔چرا انقد کوتاااااه
آرمی
شما که داری مینویسی 😑حداقل بکم بیشتر بنویس اینو ببریم به معلم نشون بدیم کشته ما رو که 😑دوخط بهش اضافه کنی چیزی نمیشه ها😂
مهدیا
حق گفتی 😁
الی
ممنون،اما بهتر از این هم میتونستید بنویسید 🙂
تصویر نویسی صفحه ۲۳ و ۲۴ کتاب نگارش پایه هشتم انشای آزاد کلاس هشتم از سایت نکس لود دریافت کنید. یکی از دو تصویر زیر را انتخاب کنید و درباره آن بنویسید. پس از اینکه نوشته تان را در کلاس خواندید، دوستان شما باید تشخیص دهند که انشای شما مربوط به کدام تصویر است.
انشای آزاد صفحه ۲۳ کتاب نگارش هشتم
در این پست میخواهیم برای دانش آموزان گل که به این پست تشریف آورده اید جواب و پاسخ فعالیت و درس آزاد کتاب نگارش هشتم کلاس هشتم در رشته های متنوع تجربی انسانی ریاضی و فنی حرفه ای موجود میباشد صورت کامل جواب انشای آزاد صفحه ۲۳ کتاب نگارش هشتم را قرار دهیم ولی جواب این درس اول را هنوز پیدا نکردم به زودی پس از پیدا کردن در همین پست قرار خواهیم داد.
توصیف شکل اول (بالا):
روز بارانی است. بوی کاه گل همه جا را پرکرده است و با عطر برگ کهنه بید و گل های پایه کوه در هم امیخته است. کوچه های باریک پراست از احساس پاییز. خانه ها با سقف های کوتاه و حداکثر در دو طبقه در کنار هم قرار گرفته اند. پنجره های کوچک و بزرگ با درهای چوبی، همانند چشمان و دهان خانه ها جلب نظر می کنند. خانه ها ساده اند و ساده تر از خانه ها درب خانه ها است. دری که با نرده درست شده است و حکایت امنیت و صمیمیت آبادی را می رساند.
توصیف شکل دوم (پایین):
پشت بام خانه ها به صورت صاف ساخته شده است. مصالح سقف کاه و گل است که بر روی تیرهای چوبی قرار دارد. سقف خانه ها از چوب درختان ساخته شده است. این درخت ها بر روی دیوار و قسمتی هم بر روی ستون چوبی که ان هم روی پایه ای چوبی دیگری سوار شده است استوارند. روی سقف ها را با گون ویا شاخه های درختان پوشانده اند. معماری روستا بسیار ساده است و سادگی بسیار متناسبی دارد.
جواب بچه ها در نظرات پایین سایت
پریچهر : صدای جیغ بچه ها و بازی های پر سر و صدایشان در محله کوچک قدیمی پیچیده بود.
گویی دغدغه ای جز بازی با همسالان خود نداشتند. خوش بحالشان،هنوز چیزی از مشلاک زندگی نمیدانند.
پاییز کم کم وارد محله شان شده بود و زرد و نارنجی شدن برگ ها رنگ و لعاب خاصی ایجاد کرده بود ک توجه همه را ب سمت خود جلب میکرد.
دیوار های کاه گلی و سقف های چوبی خانه هایشان مرا یاد خانه مادر بزرگم می اندازد.
خیلی جالب است،پشت بام خانه پایینی،حیاط خانه بالایی است.
در و پنجره آبی رنگی از دور ب من چشمک میزند.
چقدر این نزدیک بودن و صمیمیت را دوست دارم.
خوشبحالشان ک یک زندگی آرام و راحت و دور از هرگونه فضای مجازی و اینترنت دارند.
بوی نان تازه می آید،گویی در همین نزدیکی ها کسی نان میپزد.
کوه ها و تپه ها مانند کویری شده اند،بدون هیچ سبزه و درخت.
در این محله گرم و صمیمی پاییز زیباست و زیبایی این محله را صمیمیت و مهربانی انسان ها با یکدیگر دو چندان میکند.
پریچهر : بالایی :
مقدمه : خشت ها بر سر هم ایستاده و خانه ای ساخته اند ، عشق و شور و اشتیاق در محل موج میزند و مهربانی شرط اول محله است .
بدنه : وارد که میشوی ، با اولین نگاه محلی پیر و چروکیده با چندین خانه لغزنده به چشمت میخورد ، اما وقتی کمی عمیق تر مینگری ، همه چیز زیبا تر و آرامش دو چندان میشود . کوه ها حصاری شده و محل را در آغوش گرفته و درختان ، لباسی برای آن شده اند ، همه چیز رنگ و بوی خاص خودش را دارد اما خانه ها ، آن چنان رنگ و وارنگ ، با کاشی های هفت رنگ نیستند ، اما ، آدم هایش هم یک رنگ هستند و از برادر به هم نزدیک تر .
نتیجه : آری ، ممکن است در نگاه اول ظاهر چیزی توجه مارا به سوی خود جلب نکند ، اما نگاهی دقیق تر ، خبر های بهتری از محل می دهد .
پایینی :
مقدمه : چشمی میچرخانم و کل محل را بارنداز میکنم ، همه چیز آرام و بی مشغله به چشم می آید .
بدنه : خانه هایی با لباس کاه گلی که در کنار هم ایستاده اند ، بدون اندکی فاصله ، خبر از همدلی و یک دل بودن اهل محل میدهد . همه چیز کاملا ساده اما با کمی رنگ و نقش و نگار به چشم میخورد . پنجرهایی که رو به یکدیگر باز میشوند تا همسایگان با دیدن روی یک دیگر در وقت صبح ، اشتیاق در دلشان جای بگیرد .
نتیجه : در این محل ، خانه ها شبیه یک دیگرند اما اتفاقات هر خانه با خانه دیگر زمین تا آسمان تفاوت دارد .
علی رضایی شکل بالا : روز بارانی است. بوی کاه گل همه جا را پرکرده است و با عطر برگ کهنه بید و گل های پایه کوه در هم امیخته است. کوچه های باریک پراست از احساس پاییز. خانه ها با سقف های کوتاه و حداکثر در دو طبقه در کنار هم قرار گرفته اند. پنجره های کوچک و بزرگ با درهای چوبی، همانند چشمان و دهان خانه ها جلب نظر می کنند. خانه ها ساده اند و ساده تر از خانه ها درب خانه ها است. دری که با نرده درست شده است و حکایت امنیت و صمیمیت آبادی را می رساند.
علی رضایی شکل پایین : پشت بام خانه ها به صورت صاف ساخته شده است. مصالح سقف کاه و گل است که بر روی تیرهای چوبی قرار دارد. سقف خانه ها از چوب درختان ساخته شده است. این درخت ها بر روی دیوار و قسمتی هم بر روی ستون چوبی که ان هم روی پایه ای چوبی دیگری سوار شده است استوارند. روی سقف ها را با گون ویا شاخه های درختان پوشانده اند. معماری روستا بسیار ساده است و سادگی بسیار متناسبی دارد.
نازنین شکل پایین : هوا سرد است درختان پوششی ندارند و زمین پرشده از برف روی سقف های خانه از برف پرشده همه ی انسان ها در خانه هایشان هستند و در دیگر خورشیدی نیست که هوا را گرم کند سردی هوا بدنمان را یخ کرده بود و مدام میلرزیدیم بعضی از مردم برای برف بازی و بعضی دیگر بخاطر کار هایشان به بیرون میروند و پاتو و دستکش می پوشند دیگر درختی نیست میوه بدهد و سر سبز باشد روی درخت فقط برف است.
گمنام : روستای ما زیباترین روستا ست نارنجی ترین روستا. روستایمانمان پر از خانه های زیبا که با کاه گِل درست شده، است. مردم روستا برای زیباتر دیده شدن خانه هایشان دَر وپنجره ی خودرا ابی رنگ میکنند یا اینکه سقف خانه های خودرا شیب دار درست میکنند در اوایل روستا ۳ درخت است که معروف به ۳ کهنسال هستند.
علیرضا عبدینیا : بیشتر مردم خانه هایشان را از کاه وگل وسنگ میسازند تا در برابر طوفان مقاوم باشدوبعضی از مردم برای اینکه اب به داخل خانه یشان نرود سقف ان را شیروانی می کنند.
مهدی : روزی بود که همراه خانواده ام به سفر رفته بودیم که به روستایی رسیدیم وهوا سرد بود ونگاهی به خانه های ان ها کردم ودیدم که خانهایشان از کاه وگل است وسقف خانه ها از چوب درختان ساخته شده است وهمه مردم اتش روشن کرده بودند ودرختان را برف پوشانده بود.
آیلار : فصل زمستان است و هوای شهر بسیار سرد است همه ی درختان جامه ی سبز خود را از تن در آورده وبه خدای زمستانی فرو رفته اند دیگر پرنده ای در آسمان پر نمی زند و همه آنها به جای دیگری کوچ کرده اند.
سارینا : روزی از روز های زمستان بود من و پدرم تصمیم گرفتیم که به بالای کوه نزدیک روستا برویم آماده شدیم و در حیاط را باز کردیم و راه افتادیم دربین راه پدرم گفت نگاه کن روستایمان را میبنی من برگشتم چند خانه ی کوچک را دیدم که در روی هم بنا شده بودند و مهی نازک که همه جا را فرا گرفته بوداز خانه همسایه مان دودی بلند شده بود دود تنور گرم و داغ درختانی که با لایه ی نازکی از برف لباس زمستانی وسفیدی پوشیده بودند درو پنجره هایی که از چوب بودند و نقش امنیت خانه ها را ایفا میکردند نردبان پدرم را نیز دیدم که شب وقتی برف بالای خانه را پاک کرده فراموش کرده که پایینش بیاورد و مهم تر از همه صاف و یکدل بودن روستاییان که حتی اگر چشمات رانیز ببندی می توانی حسش کنی و با قلبت لمس کنی.
یونس عجم : من در روستای کوچکی زندگی میکنم که واقعا دیدنی است در پایز رودی که از وسط روستا میگذرد که همراه خود برگ هایی به رنگ های گرم و اتشین می اورد وزمستان وقتی از روی کوه به روستا نگاه میکنی مثل عروسی که با شیدای نظر ها را به خود جلب میکند وبام های که از انها دود کش های بیرون زده ودود غلیضی از ان خارج میشود که با خود هزاران پند.اندرز . وصمیمیت همراه دارد.
خدایی از حق نگذریم آقا دمتون گرم درسته ایراد هایی داشتن ولی همین ک زحمت کشیدن نوشتن دمشون گرم 😊🤩❤
خدایی از حق نگذریم آقا دمتون گرم درسته ایراد هایی داشتن ولی همین ک زحمت کشیدن نوشتن دمشون گرم 😊🤩❤
شما که داری مینویسی 😑حداقل بکم بیشتر بنویس اینو ببریم به معلم نشون بدیم کشته ما رو که 😑دوخط بهش اضافه کنی چیزی نمیشه ها😂
اینا رو از سایتای دیگه کپی کردن
چ متن هایع کمی معلم صفر میدع اینو ببرم
خیلی ممنون اگه میشه مانند شعر ننویسید
خب اخه این چیه ک نوشتی جلو معلمم بخونم صفر میده بهم
خو این چیه که بنویسی😐💔چرا انقد کوتاااااه
خوب بود ولی باز هم جای کار داره
سلام متن ها با تصويرها فرق داشت يعني فكر ميكنم انشا رو برعكس نوشتيد هر انشا در مورد خود تصوير نيست
بد نبود میتونست بهتر باشهمرسی💙❤
ممنون،اما بهتر از این هم میتونستید بنویسید 🙂
بدنبود خوبم نبود
نمي شه کامل انشا رو بزاريد
میتونست بهتر بشهمرس💘😆😆
بە نظر خیلی عالی بود ❤❤❤
بدک نبود ولی خوشم نیومد که بنویسمش
به نظر منم باید کامل تر باشه خیلی کمه😯😯😯😯
هوا سرد است درختان پوششی ندارند و زمین پرشده از برف روی سقف های خانه از برف پرشده همه ی انسان ها در خانه هایشان هستند و در دیگر خورشیدی نیست که هوا را گرم کند سردی هوا بدنمان را یخ کرده بود و مدام میلرزیدیم بعضی از مردم برای برف بازی و بعضی دیگر بخاطر کار هایشان به بیرون میروند و پاتو و دستکش می پوشند دیگر درختی نیست میوه بدهد و سر سبز باشد روی درخت فقط برف است جواب شکل پایینی
خیییییلی کوتاهلطفا یکم طولانی تر که ما رومون بشه برا یکی بخونیممعلم که جای خودش داره😉🙂😙
سلام اصلا جالب نبود
خیلی کوتاس انشاهاتون😕😕
اصلا خوب نبود اینا چیین😒😒😒😤😤😠😡
اصلا خوب نیست چون رعایت نشده
به نظر من بالاییش خوب نیس چون من بارونی تو تصویر نمیبینم که توی متن ها گفتن باران
بدک نبود
اصلا خوب نبود ما تو تصویر بالایی بارون نمیبینم منطقه کویری بارون لطفا بهتر بنویسید😠
خوبه و ولی ساختنان بدنی و ………..رعایت نشده
پاییز روستایمان را فتح کرده بود. درختان گوشواره های زرد و قرمز خود را در هوهوی باد برقص در اورده بودند. من منظره ی روستا را عالی می دیدم. انگار پاییز دست به قلم شده بود و با فصل های دیگر رقابت می کرد، او در کار خود استاد بود. رنگ های اصلی کار او قرمز و زرد است. او عاشق این رنگ هاست. این رنگ ها به او انگیزه ی زیادی می دهد و از کارش لذت بیشتری می برد. البته باران هم بخشی از هنرنمایی اوست ، من عاشق باران های پاییزی هستم و به نظرم زیبایی پاییز به بارانش است. زیبایی های فصل پاییز ستودنیست.اهالی روستای ما با امدن پاییز لباس های زرد و قرمز می پوشند و خود را به رنگ طبیعت در می اورند. حتی خانه هایمان کم کم خود را برای خواب زمستانی اماده می کنند. همیشه من در روز های اخر پاییز غمگین می شوم چون از نقاشی های پاییز محروم می شوم. پاییز حس شاعرانه ایست که وقتی به او فکر می کنم ذهنم پر از ایده و خلاقیت می شود. من پاییز را خیلی دوست دارم.
پریچهر💢هرکی هستی و کجا هستیــــ
روز بارانی است. بوی کاه گل همه جا را پرکرده است و با عطر برگ کهنه بید و گل های پایه کوه در هم امیخته است. کوچه های باریک پراست از احساس پاییز. خانه ها با سقف های کوتاه و حداکثر در دو طبقه در کنار هم قرار گرفته اند. پنجره های کوچک و بزرگ با درهای چوبی، همانند چشمان و دهان خانه ها جلب نظر می کنند. خانه ها ساده اند و ساده تر از خانه ها درب خانه ها است. دری که با نرده درست شده است و حکایت امنیت و صمیمیت آبادی را می رساند. مائده
منظورش اینه که به نام خدا اول متن نداره بزارید تا خدا کمکتون کنه
بد بوددددددددددددددددددد خیلی بد بودددددددددددد
خیلی بد بود حسین
ممنون مطلب خوبی است
برف همه جا را پوشانده بود و چیزی جز سفیدی برف دیده نمیشد.درختان برهنه و روی درختان برگ و میوه ای وجود نداشت . بچه برف بازی میکردن و در خانه هایشان بخاری روشن کرده بودند.الهه پایینی
خیلی کوتاهه میتونستید بلند ترش کنید و بند مقدمه پایانی رو مشخص کنید