جواب درک متن صفحه 19 و 20 کتاب نگارش ششم دبستان
ناشناس
جواب صحفه ی ۲۰
انشاالله
خیلی عالی من نگارش ننو شته بودم و فرداش می خواستم بدم مدرسه خیلی ممنون امیر حسین دلاور
۲
خیلی بد قسمت ب رو نگفته
Jngkook
خیلی بد بود سوال ب)رو جوابشو ندادیم
نرگس
چرا همه ی کلماتی که نوشتی اشتباه هستش
پاسخ جواب صفحه 19 و 20 کتاب نگارش پایه کلاس ششم دبستان درک متن درس دوم از سایت نکس لود دریافت کنید.
صورت درک متن درس دوم کتاب نگارش ششم
الف) جمله های زیر را با دقّت بخوانید و به ترتیب درست، شماره گذاری کنید.
مرد نگاهی به نانوا انداخت و گفت: «نان نیست، جان است برادر!»
مرد گرسنه با دست نانی را نوازش کرد و گفت: «ای مرد، چقدر می گیری که مرا از این نان ها سیر کنی؟»
روزی روزگاری مردی خسته و مانده، تشنه و گرسنه به شهری رسید.
این شد که گفت: «سکّه ای بده و هرچه که می خواهی از این نان ها بخور!»
«چه می خواهی مرد؟ اینها که می بینی نان است، نه چیز دیگر!»
نانوا لبخندی زد و گفت: «سکّه ای بده و نان بخر و بخور. نوش جانت!»
او با دیدن نان های تازه آب دهانش سرازیر شد.
ب) پس از مرتّب کردن جمله ها، دو سؤال طرح کنید و پاسخ آنها را بنویسید (سعی کنید سؤال ها با توجّه به مفهوم کلّی متن باشد.)
الف)
ب)
جواب درک متن درس دوم کتاب نگارش ششم
الف)
6) مرد نگاهی به نانوا انداخت و گفت: نان نیست، جان است برادر!
10) مرد گرسنه با دست نانی را نوازش کرد و گفت: ای مرد، چقدر میگیری که مرا از این نانها سیر کنی؟
1) روزی روزگاری مردی خسته و مانده، تشنه و گرسنه به شهری رسید.
12) این شد که گفت : سکه ای بده و هر چه که میخواهی از این نانها بخور!
5) چه میخواهی مرد؟ اینها که میبینی نان است، نه چیز دیگر!
9) نانوا لبخندی زد و گفت : سکه ای بده و نان بخر و بخور. نوش جانت!
3) او با دیدن نان های تازه آب دهانش سرازیر شد.
7) طوری حرف میزنی که گویی سالهاست نان ندیدهای.
11) نانوا به او خیره شد و با خودش گفت: این مرد هر چه پرخور و گرسنه باشد، بیشتر از چند نان نمیتواند بخورد.
8) روزهاست که نان ندیده ام؛ ولی نانهای تو از آن نانهاست که خوردن دارد.
2) از آنجا که خیلی گرسنه بود، جلوی دکان نانوایی ایستاد.
13) مرد با خوشحالی سکه ای به نانوا داد و شروع به خوردن کرد.
4) نانوا که مرد گرسنه را دید، پرسید:
ب)
1) آن مرد برای دریافت نان باید چه کاری انجام می داد؟
2) نانوا وقتی دید که مرد با دیدن نان آب دهانش سرازیر شده، چه گفت؟
جواب بچه ها در نظرات پایین سایت
پریچهر :
۶ ) مرد نگاهی به نانوا انداخت و گفت : «نان نیست ، جان است برادر ! »
۱۰ ) مرد گرسنه با دست نانی را نوازش کرد و گفت : ای مرد ، چقدر میگیری که مرا از این نان ها سیر کنی ؟
۱ ) روزگاری مردی خسته و مانده ، تشنه و گرسنه به شهری رسید .
۱۲ ) این شد که گفت : سکه ای بده و هرچه که میخواهی از این نان ها بخور !
۵ ) چه میخواهی مرد ؟ این ها که میبینی نان است ، نه چیز دیگر !
۹ ) نانوا لبخندی زد و گفت : سکه ای بده و نان بخر و بخور . نوش جانت !
۳ ) او با دیدن نان های تازه آب دهانش سرازیر شد .
۷ ) طوری حرف میزنی که گویی سالهاست نان ندیده ای .
۱۱ ) نانوا به او خیره شد و با خودش گفت : این مرد هرچه پرخور و گرسنه باشد ، بیشتر از چند نان نمیتواند بخورد .
۸ ) روزهاست که نان ندیده ام ؛ ولی نان های تو از آن نان هاست که خوردن دارد .
۲ ) از آن جایی که خیلی گرسنه بود ، جلوی دکان نانوایی ایستاد .
۱۳ ) مرد با خوشحالی سکه ای به نانوا داد و شروع به خوردن کرد .
دانیال : سوال : چرا نانوا گذاشت مرد با یک سکه هرچقدر که می خواهد نان بخورد؟ جواب : چون می دانست مرد نمی تواند بیشتر از چند نان بخورد ولی خیر و برکت و ثوابش به او می رسد.
پدارم : نانوا وقتی دید که مرد با دیدن نان و آب دهانش سرازیر شده چه گفت؟چه می تواهی مرد اینهارا که می بینی نان است نه چیز دیگر.
نویسنده : نانوا از کجا فهمید که مرد گرسنه است؟ هنگامی که صحبت می کرد از صداش معلوم بود که او گرسنه است و پول کمی به نانوا داد.
متین : سوال: چرا نانوا این تصمیم را گرفت؟جواب :چون پیر مرد نمیتواند بیشتر از دو یا سه نان بخورد ولی ثواب ان نان هایی که داده است چند برابر میشود و به خودش باز میگردد.
نویسنده : منظور از نان نیست جان است چیست؟ جواب: این نانی که برای تو حکم نان را دارد برای من حکم جان را دارد.
هستی : نانوا چرا با یک سکه کلی نان به مرد داد؟ جواب: چون دید خیلی گرسنه است.
نویسنده : چرا مرد نانوا بایک سکه کلی نان به مرد داد؟ چون مرد فقیر و گرسنه بود.
علی اصغر : چرا نانوا اجازه داد که مرد هر چه نان می خواهد بردارد؟ چون می دانست که مرد دو یا سه نان بیشتر نمی خورد اما ثواب نان ها چند برابر شده و به خود باز میگردد.
هنرمند کوچک : چرا مرد با دیدن نان ها آب از دهانش سرازیر شد ؟ زیرا او روزها بود که نان ندیده بود.
نویسنده : سوال: چرا مرد فقیر روزها نان ندیده بود؟ جواب:چون که کرد مردی فقیر بود و پولی نداشت.
خیلی بد قسمت ب رو نگفته
خوبببب
آیا مرد گرسنه بود ؟
چرا مرد آب از دهانش سرا زیر شد
خیلی بد بود سوال ب)رو جوابشو ندادیم
خوب بود 🗿🙏🏻
شما اصلا به بچه خوب توضیحی نمیدن
سوال:چرا نانوا به مردی که پولش کم بود نان داد؟
جواب:چون از صدای دهانش و فقیریش به او نان داد
عالییی
درک متن صفحه ۱۹
عالی و خوب تمامممممممs
عالی بود
هوای
منظور مرد گرسنه از نوازش نان ها و گفتن :"ای مرد چقدر می گیری که مرا از این نان ها سیر کنی؟" چه بود؟
او می خواست نشان دهد که چقدر گرسنه است و پول زیادی برای خرید نان ندارد.
نان های تو از آن نان هاست که خوردن دارد یعنی چه؟ یعنی به قیمتش می ارزد و زیبا و خوش طعم به نظر می رسد.
خیلی خوب بود
خوب بود
عااااااللللللیییی بود خسته نباشید میگم خدمت سازنده
عالی بود یعنی اگه سایت شما نبود نمره ی من الان ۰ الی - ۱ بود 😂😂😂😂😂
ممنون
نانوا چرا با یک سکه کلی نان
بله
خیلی عالی
ممنون
واقعا عالی بود ممنونم، از تمامی شما ها☺️
ممنون از فیلم ها خیلی بهم کمک کرد☺️
خیلی عالی بود ممنون ♥♥♥🌹
سلام ممنون از نویسنده
عالی
خیلی عالی من نگارش ننو شته بودم و فرداش می خواستم بدم مدرسه خیلی ممنون امیر حسین دلاور
عالی بود
درز تو
ب
بله
آلی بود من خیلی خوشم عومد دمطون گرمولی تلآش کنید که کارطون بحطر بشح با طشکر
اره
خوب هست
صفحه ی ۲۰
من هم مثل این شخص از این نگارش زیبا راضی هستم
خخ
جای۹و۱۰اشتباهه
مهم اینه که بنویسی بره
عععععالللللللللی من برای کلاس انلاینم میخواستم خیلی خوب
پرسپولیس♥♥♥♥♥
عالیییییییخورشید تمدن
عاللییی ممنونم🌹🌹🌹🌹
ممنون
ندارم
خیلی خوب بود😂
چون پول نداشت و نمی داست چه چیزی هست
عالیییییییی بود
حلها
میشه جوابش رو با عکس بفرستید؟
ممنون ازشماخیلی به من کمک کردین🌹🌹🌹🌹
زهرا:مرسی از توضیح خوبتون
۹
،……
😑
واقعا عالیییییییییییییییییییییییییییییییی چون نه وقت داشتم نه حوصله امیدوارم تمامی دروس رو بزارن با تشکر
نگارش ششم صفحه ۲۱
چرا مرد با اینکه یک سکه داشت به نانوایی رفت؟ میشه بگید 💩
عالی بود
جواب صفحه ی ۲۰
تاعا
خیلی خوب بود عالیه
در اخر هم مرد با خوشحالی سکه ای به نانوا داد و شروع به خوردن کرد. سارا
لطفا جواب صفحه ی ۲۲ رو هم بگذاریدممنون از وبسایت خوبتون🙏
عالییییییی بود ممنوننمممم🤍
سادلبیرررر دارطقیطییسس
سلام من از شما ممنونم که جواب نگارش را گذاشتید اگر نمیزاشتید ما باید دو ساعت این سوال را حل میکردیم فاطمه صالحی ۱۲ ساله😊
چرامردازدهانشآب سرازیرشد؟چون مردبسیارگرسنه بود.
قطعاً پرسپولیس به پرسپولیس رای میدم
صفحه ۲۰
چرا وقی مرد فقیر فقط یه سکه به نانوا داد نانوا به او دو برابر نان داد؟چون اون مردفقیر بی پول بود
لعیا چرا وقی اون مرد یه سکه پول به نانوا دادش نان وا به او دوبرابر نان داد ؟چون اون مرد فقیر بود و خیلی گرسنه بود
چرا مرد گرسنه با دیدن نان دهنش اب افتاد ؟جواب. چون چند روزی نان نخورده بود
پرسپولیس عشقه پرسپولیس قهرمان اسیااستقلال بازنده❤❤❤❤❤
خیلی خوب مفید بود 💞
چرا مرد وقتی نان هارا دید آب از دهانش سرازیر شد؟چون روز ها بود که نان نخوردهربود
زیادی خر نشو اریا خدادادی
عالی
چرا مرد فقیر به نان زل میزد ؟ جواب :چون چند روز نان نخورده و فقیر بود
پرسپولیسی
چرا نانوا به مرد با یک سکه ی بی ارزش یک عالمه نان داد؟ چون دید که گرسنه است یک کار خیر را انجام داد.
عالی بود 👌😊
اقتضاهه
عالی
سلام جواب۱ ۵ ۸ ۳ ۴ ۹
ببخشید ولی چرا من باید نظر بدم من از شما میپرسم شماازمن😐
خوب بود
اه چرا عکس هاش رو نذاشتین؟من الان میخام تدریس بدم اما عکساش رو پیدا نمیکنم😕
نمیدانم
چرا با اینکه مرد فقیر پول نداشت اما نانوا یه سکه پول جمع کرد؟
عالی است
عالیه
۸
چقدر شما خرید
با افتخار استقلالی ام 💙💙💙💙💙
سلام
.
صفحه 21 سوال 2 = الف=شخصیت ب=آفرینش پ=سپاسداری محصل پایه ششم
سلام خیلی عالی بود واقعا کمکم کرد مرسی دیانا ناطقی
چرا مرد روزها بود که نان ندیده بود ؟؟:چون فقیر بود و پولش کم بود
سوال صفحه ۲۰ بآن مرد برای دریافت نان باید چه کاری انجام میداد؟جواب باید به نانوا سکه میداد تا نانوا به آن نان بدهدنانوا وقتی دیدکه مرد با دیدنشان آب دهانش سرازیر شد چه گفت؟چه میخواهی مرد؟ آیت هایی که داری میبینی نان است نه چیز دیگرهانیه برجی هستم
4)نانوا که مرد گرسنه را دید،پرسید:
ستاره
نگارش ششم صفحه ی ۲۰بخش ب
صفحه ی بعد چی میشه ؟؟
شما
سلام
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی بود مرسی عشقم
ادامه
مبتبددبپ
خیلی خوب و آموزنده بودباتشکر 💋
عالیه
عالی خیلی خوب بود ممنون از شما 🙏🏻🙏🏻🌈🌈🌈😍😍😍🌟🌟🌟⭐⭐⭐🍓🍓🍓
توکه مدرسه میری چرا اسمت ملکه تنهاییه؟
خوب بود و دست تون درد نکنه
آن مرد برای دریافت نان چه کاری باید انجام میداد؟
هیچی
جواب نگارش کلاس ششم صفحه ۲۰
جواب سوال ۳ نگارش ششم صفحه ۱۹ درس دوم چیست؟
اره منم همینطور هر کاری میکنم جور در نمیاد 🤔
چرا مرد با خوشحالی یک سکه به نانوا دادجواب چون نانوا به مرد گفت که یک سکه به نانوا دهد و هر چه نان می خواهد بخورد
کمکم کرد
چرا مرد با خوشحالی یک سکه به نانوا دادجواب چون نانوا به مرگ اجازه داد که هر چه نانمی خواهد بردارد و بخورد و یک سکه به نانوا دهد
خرررررررررررررر
تاتا
جواب سوال های که تراهی شده است چه میشود
جواب سوال های که تراهی شده است چه میشودچه ☹
ممنون از توضیح شما🥰
چرا مردبادست نانی را نوازش کرد
درک متن جوابش بفرستید
مرگ بر درس
Hjjj
چرا مرد گرسنه به نان جان میگفت ؟چون کسی که گرسنه باشد ارزش نان را مثل جان و روح میبیند
زهراآن مرد برای دریافت نان چه کاری باید انجام میداد؟پاسخ :به نانوا سکه ای میداد
پس از مرتب کردن جمله ها دو سوتل طرح کنید و پایخ انها را بنویسید سعی کنید سوال ها با توجه به مفهومکلی متن باشد
خوبه بدک نیستمشکلش اینه که جواب پاسخ ها رو نگفته😶
خیلی خوبه
عزیرم درست بودند تو نگران نباش
شخصیت های این داستان چه کسانی بودند؟مرد نانوا ومرد گرسنه
عالی بود
عالی بود ممنون👏
چرا نانوا به مرد اجازه داد با یک سکه هرچه قدر میخواهد نان بخورد؟ جواب:زیرا نانوا می دانست مرد بیشتر از چند ماه نمی تواند بخورد و ثواب هم میکند.
عالی
خبلی عالی بود ممنون
خیلی عالی بود😍😍😍😍
عالی بود ممنون
عالی
فارسی و نگارش صفحه ی ۱۹ و ۲۰ پایه ششم
بدردم خورد چون فقط نیم ساعت وقت داشتم 😅
خوب بود ولی اگر که کامل از اول تا اخر بود بهتر بود🙂
خیلی ممنون از شما 🥰😘
سوال ۳ صفحه ۱۹
خیلی عالی بود
پریسا تیموری حاضر
سلام ممنونم که هستید🤗🤗سلوا
صفحه ۲۱ نگارش ششم
عالی خیلی خوب هستش بازم بزارین لطفا
چرا اخه عالی هستش که
🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪
عالیه
لطا فا کامل شو بزارین
Ahshbbeitrojbdjlwnvccپایه ششمدر دبستاننامجو ( ب*) 😍😘🤗ممنون از سازنده
چرا مرد آنقدر خول بود؟چون دیوانه بود .میتی
عالی بود مرسی
نه😂😂😂😂😂
جواب صحفه 28نگارشسفره گفت:« امشب چع مهمانی بود!»قابلمه گفت:«باه من از دور انها را میدیدم مهمان ها اول غذا بسم ﷲ گفتند و بعد شروع به خوردن کردند»قاشق و چنگال حرف قابلمه را تًایید کردندملاقه گفت:«انها غذا را به ارامی خوردند و هیچ کس را ندیدم که میان غذا اب یا… بخورد»لشقاب گفت:« بله و همچنین اخر غذا خدا را شکر کردند»
بسیار عالی دستتون درد نکنه
منظور مرد گرسنه از نان نیست جان است برادر چه بود؟چون آن نان باعث سیر شدنش و نجات جانش می شود
نگارش ششم صفحه۲۱
خخخخخخ
23نگارش ششم
صفحه۲۰ پس از مرتب کردن
چرامرد مرد به نانوا گفت :(نان نیست جان است برادر))؟چون مرد خیلی گرسنه بود و مدت ها بود که نان نخورده بود.
جواب صحفه ی ۲۰