از پنجره کلاس به بیرون نگاه کنید و آنچه را می بینید در یک بند بنویسید صفحه 36 کتاب نگارش فارسی ششم
یازهرا
چشمانـم را میبنـد واز پنجره به پرچم یاابلفضل و یاحسین خیره میشوم.چه صحنه ی زیباییست،انگارکه در بین الحرمینم.چشمانم را میبندم ودرخیال فرومیروم:مولایـم بادست مهربانش دستـی بر سرم میکشدومن مانندکودکی که سالهاست والدینش را ندیده است،به سوی اغوش گرم پدرانه اش میدوم.کم کم چشمانم رامیبندم وازخیال قشنگ خودبیرون می ایم،که البته این خیال پایان ندارد.به امیـد خدا [ #شهداتم]
نویسنده
پشت پنجره کلاس می ایستم.خیابان را تماشا می کنم.پاییز شروع شد و زرد و نارنجی قرمز برگ درختان را تماشا می کنم.چه زیبا بود
نویسنده
از پشت پنجره به بیرون نگاه میکنم تمام برگ ها در حال ریختن بودن لحظه ی زیبا این بود که بچه ها در حال بازی با برگ هایی بودن که به زمین می افتاد چه لحظه ای زیبایی این لحظه مرا به یاد بازی های بچه گانه ی خودم می انداخت
الیاس
به دلیل شیوع کرونا از مدرسه ی کلاس نمی توانیم نگاه کنیم
♡♡♡
خیلی قشنگ واحساسی بودمن که واقعاًاشکم دراومد😭😭😭
جواب صفحه ۳۶ کتاب نگارش ششم از پنجره کلاس به بیرون نگاه کنید و آنچه را می بینید در یک بند توضیح دهید فارسی ابتدای دبستان از سایت نکس لود دریافت کند.
از پنجره کلاس به بیرون نگاه کنید و آنچه میبینید توضیح دهید
با سلام خدمت همه دانش آموزان عزیز که دنبال جواب سوال کتاب نگارش فارسی ششم هستند و با عنوان از پنجره کلاس به بیرون نگاه کنید و آنچه را می بینید در یک بند توضیح دهید جواب ما به این سوال اینگونه است که در روبه روی ما مدرسه ای است به نام پروین اعتصامی و همیشه دوست دارم بدانند که زنگ آنها می خورد یا کی دوستم می آید و حرف میزنیم بغلان یک دستشویی است که به مدرسه پروین اعتصامی وصل شده است اگر شما عزیزان درباره پنجره کلاس و توضیحات متنی نوشته اید برای مادر پایین نظرات بفرستید حتما در همین مطلب قرار بدهیم و با اسم شما منتشر کنیم.
جواب بچه ها در نظرات پایین سایت
پریچهر : چشمانم را به دور دست ترین نوقاط خیره کرده و همه چیز را زیر نظر میگیرم، اما از یک جایی به بعد ، درختان سر به فلک کشیده مانع دید میشوند ، دیوار های رنگ به رنگ حیاط با هزاران طرح و نقش ، آب خوری مدرسه ، لی لی های نقش بسته بر آغوش حیاط و کودکانی که از این سو به آن سو میدوند ، پرچمی که بر سر در مدرسه نسب شده و با غرور تکبر در آغوش باد میرقصد .
مهدی : پشت پنجره می ایستم و به حیاط مدرسه نگاه میکنم. بچه های کلاس اول دنبال هم می دوند و در دنیای کودکانه تر خود غرق اند، بقیه یا در حال راه رفتن اند و یا گوشه نشسته اند و می گویند و میخندند. بعضی پدر و مادر ها منتظر فرزندشان نشسته اند و با عشق در چشمانشان دنیای کوچک فرزندانشان را می نگرند. اما هرچه هم که ادم تلاش کند نمیتواند از قیافه کسی به چیزی پی ببرد.البته می شود اما دلیلش را نمیشد حدس زد.میشود دید کسی خوشحال است یا نگران اما دلیلش…؟
نویسنده : پشت پنجره کلاس می ایستم.خیابان را تماشا می کنم. پاییز شروع شد و زرد و نارنجی قرمز برگ درختان را تماشا می کنم. چه زیبا بود.
عمران : پشت پنجره می ایستم وبه دانش آ موزان نگاه می کنم بعضی ها بازی می کنند و بعضب ها هم کنار دیوار نشسته ودارن بازی می کنندوبعضی ها هم دارن صحبت می کنند.
نویسده : من از پشت پنجرنگاه میکنم حیات زیبا و قشنگ و درختان زیبا وزرد. رنگ خیلی زیباست من ازاین زیبایی مدیون خدا هستم.
سیده کوثر علوی : هنگامی که من سرم را از پنجره کلاس بیرون می اورم اول به بزرگی و عظمت خداوند پی می برم که خداوند بزرگ مرتبه به هر انسان یک خواص داده است تا بتواند در این دنیای بزرگ مانند بقییه زندگی کند.
نویسنده : از پنجره به بیرون نگاه می کنم و کودکانی را می بینم که باشوق و هیجانی که دارند بازی و فریاد می کشم و من از این بابت خیلی خوشحالم.
ناشناس : من وقتی بیرون پنجره ی کلاس را میبینم،،،،بوته های پوسته کیکِ تی تاپ را میبینم….تک درخت پوسته پفک و پوسته پاپ کرن میبینم…خلاااااصه خیلی چیز ها را میبینم.
هانیه اسدی : پشت پنجره ی کلاس می ایستم خیابان را تماشا میکنم پاییز شروع شده است برگ های زرد وقرمز درختان را میبینم زنگ تفریح به صدا درا مد وبچه ها باسر وصدای فراوان از کلاس ها خارج شدند ومشغول بازی شدند.
نویسنده : ازپنجره به بیرو ن نگاه می کنم بچه ها را می بینم که دنبال هم می دوند وبعضی ها نشسته و در حال خورد ن خورا کی هایشان هستند و درختانی که در باغچه کا شته شده اند و بوی هوای پاییزی می اید.
هدیه کرمی : من وقتی از پنجره به بیرون کلاس مینگرم بچه هایی را میبینم که دارند بازی مکنند و یا پیش شیر ابخوری ایستاده اند و اب میخورند و برخی دیگر هم در حال راه رفتن هستند.
نویسنده : من پشت می ایستم بیرون را نگاه می کنم بعضی از بچه ها درحال بازی کردن و بعضی دیگر در گوشه ای نشسته اند باهم گفت وگو می کنند.
یک دوست : من وقتى پشت پنجره ى كلاس مى ستم بچه ها رامى بينم كه باز ى مى كنند. شورو شادى بچه ها من را به هيجان مى اندازد. برگ ها ى پاييزى ان قدر من را به هيجان مى اندازد پرستوها و گنجشک ها در راه كوچ هستند.
ناشناس : در پشت پنجره می ایستم وقتی به بیرون مینگرم به یاد می آورم که چند سال پیش خودم هم مانند کلاس اولی ها در اوج دنیای کودکانه ی خود بودم و میفهمم چقدر آن روز ها زود گذشت.
آیدا : من از پشت پنجره نگاهم را به حیات مدرسه می دوزم. بچه ها را میبینم که در حال بازی کردن هستند ویا پیاده روی و گفت وگو میکنند؛ و بعضی ها نشسته و در حال خوردن خوراکی هایشان هستند..
منتظر این روز ها هستم که باراندبیاید
37 نگارش ششم
پشت پنجره می ایستم و گنجشکان زیبا و ماشین هایی که از خیابان میگزرند را میبینم و بچه ها داخل مدرسه دارند بازی میکنند
خیلی بد بود
من واسهرپریچهرو نوشتم 😑😐
سلام
سلاگگ
سلام یک سوالی
من اصلا از گو گل کمک نمیگیرم فقط فکرم نمیکشید ولی باز هم از متن خوبتون ممنونم
اما دلیلش را نمی توان گفت
اما دلیلش مشخص نیست،شاید کسی از خوشحالی گریه کند و ما فکر کنیم که ناراحت است و شاید کسی به بیچاره بودن خود بخند
اما دلیلش مشخص نیست ، شاید کسی از خوشحالی گریه کند و ما فکر کنیم که ناراحت است
پشت پنجره میایستم
من نمی دونم از اون متن دارم می نویسم خدا شفا تون بده
دلیلش را خودش می داند شاید به بدبختی خود می خندن یا از سر خوشحالی گریه می کنند. حنانه کوشان فر 🌹
پشت پنجره کلاس می ایستم.خیابان را تماشا می کنم.پاییز شروع شد و زرد و نارنجی قرمز برگ درختان را تماشا می کنم.چه زیبا بود
بد نبود
خوبه
من از پشت پنجرنگاه میکنم حیات زیبا و قشنگ و درختان زیبا وزرد. رنگ خیلی زیباستمن ازاین زیبایی مدیون خدا هستم
هنگامی که من سرم را از پنجره کلاس بیرون می اورم اول به بزرگی و عظمت خداوند پی می برم که خداوند بزرگ مرتبه به هر انسان یک خواص داده است تا بتواند در این دنیای بزرگ مانند بقییه زندگی کند
عالی بود به دردم خورد
این انشا هایی که شما در اختیار ما قرار دادید بسیار آموزنده و مفید بود
پشت پنجره ی کلاس می ایستم خیابان را تماشا میکنم پاییز شروع شده است برگ های زرد وقرمز درختان را میبینم زنگ تفریح به صدا درا مد وبچه ها باسر وصدای فراوان از کلاس ها خارج شدند ومشغول بازی شدند
من وقتی از پنجره به بیرون کلاس مینگرم بچه هایی را میبینم که دارند بازی مکنند و یا پیش شیر ابخوری ایستاده اند و اب میخورند و برخی دیگر هم در حال راه رفتن هستند.هدیه کرمی
ازپنجره به بیرو ن نگاه می کنم بچه ها را می بینم که دنبال هم می دوند وبعضی ها نشسته و در حال خورد ن خورا کی هایشان هستند و درختانی که در باغچه کا شته شده اند و بوی هوای پاییزی می اید
من وقتی بیرون را نگاه میکنم ماشین های زیادی را میبینم که بادود و صدایشان آلودگی ایچاد میکنند
اسمت راحیله؟
اسم من راحیله
از پنجره ی کلاس به بیرون نگاه میکنم . می بینم که بچه ها دارند بازی می کنند . درختان زیبا را می بینم . پرندگانی که درحال پرواز هستند را می بینم و زیبایی های خداوند …….
من از پشت پنجره حیاط زیبای و قشنگ ودرآن زیبا ورد رنگ خیلی زیباست وکودکانی را می بینیم که با شوق و هیجان دارند بازی و فریاد می کشم ومن از این بابت خیلی خوشحالم چون پاییز شروع شده وزرد ونارنجی و قرمز برگ درختان را تماشا میکنم ما این زیبایی ها را از خدا داریم.
باغچه زیبای میبینم که گنجشک ها در حال بازی کردن روی شاخه درخت داخل باغچه است. چه باد زیبایی
عالی 😘😍👌👌
من نگاه میکنم از پنجره ی کلاس بہ حیاط مدرسه بچه ها رو میبینم ودرختان را میبینا برگ ها زبیا میبینم بچه بازی میکن وا بعضی از بیچه ها یک گوشه نشستان صحبت میکن
چشمانـم را میبنـد واز پنجره به پرچم یاابلفضل و یاحسین خیره میشوم.چه صحنه ی زیباییست،انگارکه در بین الحرمینم.چشمانم را میبندم ودرخیال فرومیروم:مولایـم بادست مهربانش دستـی بر سرم میکشدومن مانندکودکی که سالهاست والدینش را ندیده است،به سوی اغوش گرم پدرانه اش میدوم.کم کم چشمانم رامیبندم وازخیال قشنگ خودبیرون می ایم،که البته این خیال پایان ندارد.به امیـد خدا [ #شهداتم]
پنجره های کلاس رو باز میکنم و به حیاط مدسه نگاه میکنم سر وصدای بچه ها رو میشنم به درختان زول میزنم به قشنگیهای درختان و به نعمت های خداوند مینگرم
به دلیل شیوع کرونا از مدرسه ی کلاس نمی توانیم نگاه کنیم
از پشت پنجره به بیرون نگاه میکنم تمام برگ ها در حال ریختن بودن لحظه ی زیبا این بود که بچه ها در حال بازی با برگ هایی بودن که به زمین می افتاد چه لحظه ای زیبایی این لحظه مرا به یاد بازی های بچه گانه ی خودم می انداخت
عالی بود خیلی ممنون از شما جیگرا😘😘😘
تو بلدی تو بده تو به مغز متفکرت فشار بیار تهین چرا میکنیچه آدمایی پیدا میشنا
عالی عالی عالی
سلام مطلب خوبی بود
پاییزبود.کرونابودومادرخانه. ازپنجره خانه بیرون را تماشا کردمو بچه گربه ای که تازه به دنیاآمده بودرامی دیدم چقدر زیبابود هنوزصدای میوکردنش رامی شنوم
پشت پنجره می ایستم، و به حیاط مدرسه نگاه میکنم بچه های کلاس ششم دنبال هم می دوند و با هم بازی می کنند. بعضی ها در حال گفت و گو کردن و بعضی ها هم در حال خندیدن هستند با خود میگویم چقدر خوب است که چنین دانش آموزانی در این مدرسه حضور دارند که من می توانم هم با آنها گفت و گو کنم هم با آنها بازی کنم
🤣🤣👍👍
سلام اسم علی من هست خانه ی مانزدیک مدرسه ام هست من خودم تنها به مدرسه میروم ودرمدرسه ی من زمین فوتبال،والیبال دارد. پایان
خداوکیلی نمیدونم چی بنویسم
من وقتی از پشت پنجره ی مدرسه بیرون را نگاه میکنم حیات بزرگی را می بینم و درختی با برگ های زرد و نارنجویک آبخوری کوچک برای آب خوردن ودستورو شستن
مم
اینجا نوشته برف امسال برف اومده الله اکبر 😐🤒
عالی ممنون مسی ازتون 💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋ماچ
من از پشت پنجره کلاسمان پارک را می بینم و بچه های پیش دبستانی را می بینم وقتی که زنگ تف می خورد بچه های کلاس 1 و 2و 3 و 4 و 5 می آیند بالا سر و صدا می کنند من خیلی مدرسه را دوست دارم چون اون جا بهمون درس میدن و معلم را دوست مدیر
عالیه ازاین نظر البته اگ. یکم بیشتر بچه ها نظر خودشان را میگفتند خوب بود
نگاه میکنی
من
من پشت پنجره نشسته ام و دارم بیرون زا تماشا میکنم بیرون پر از درختان پاییزی است و برگ هایشان می ریزد
واقعأ عالی بود ممنون 👍👍👍
متنی ندارم
من همیشه دوست داشتم داخل مدرسه پهلوه کلاس مان را نگاه کنم نا شناس
من هروقت سرم را از دذخل پنجره میاورم بیرون و به اطراف نگاه میکنم میبینم که چند تا گنجشک با هم بازی مکنند ناشناس
درباره ی سرود ملی ایران برای نگارش پنجم
چون فصل پاییز است برگ های رنگارنگ زرد و قرمز درختان ، در حیاط با حرکت باد پرواز می کنند و به این طرف آن طرف می روند
⦳⎻⎻⎻⎻⎻⎻⎻⎻⎻ ⌞ ༒𝓯𝓪𝓽𝓮𝓶𝓮𝓱༒ ⌝ ⎻⎻⎻⎻⎻⎻⎻⎻⎻𐙟
خیلی خوشحالم
از پنجره ی کلاس به حیاط مدرسه نگاه میکردم بعضی از بچه ها بازی میکروند بعضی ها خوراکی میحوردند بعضی ها هم……….،چشمم به یک دختر رچه ای افتاد دیدم که دختر بچه دارد با درخت دردو دل میکند😮کنجکاو شدم و پیش او رفتم به دختر بچه گفتم چرا داری با یک درخت درد و دل میکنم دختر بچه جواب داد این درخت یک درخت ساده نیست اگر با آن دردو دل کنی سبک و راحت میشویمن تصمیم گرفتم با درخت دردو دل کنم احساس خیلی سبکی داشتم ودر دلم گفتم خدایا مرسی
سلام من محمد عرفان گلی هستم و روزی بود که پشت پنجره کلاس ایستاده بودم هم کلاسی های من یعنی ششم در حال گفت و گو و بازی بودن پاییر تازه آمده بود و من برگ درختان را تماشا میکرم و رنگ زرد و قرمز و نارنجی بود خیلی دیدنی بود محمد عرفان گلی ۱۳ ساله از ماهدشت
من از پنجره ی مدرسه بیرون را نگاه میکردم یک پیر زن را میدیدم که هر روز بالای بام خانه اش لباس پهن میکرد و دبه به دبه ترشی گذاشته بودو او را من خیلی دوس دارم
عالی بود
در پشت پنجره ایستادم خیلی دوست دارم که مثل بقیه بچه ها شعر بخوانم شادی کنمولی معلم ما خیلی بعد است و زشت است
نگارش ششم صفحه ی 36و37
و خیلی خوش حال هستند منم هم دوست دارم مثل آنان خوش حال باشم.من از بازی کردن آن ها لذت می برم که توی برگ های پاییزی بازی می کنند.درسا
ممنون ممنون شما عالی هستید خیلی متشکرم 🌷⚘⚘🌷
هنگامی که من سرم را از پنجره کلاس بیرون آوردم اول به بزرگی و عظمت خداوند. پی بردم که خداوند بزرگ به هرانسان یک خواصی داده است تا بتواند در این دنیای بزرگ بقیییییه زندگی کند
بلبل میبینم
پشت پنجره می ایستم و بچه ها را نگاه میکنم بعضی از بچه ها بازی میکنند بعضی با شوق و هیجان صحبت میکنند و بعضی خوراکی های خود را میخورند و من از این بابت خیلی خوشحال هستم
تکهوهوعدقدعوتدفدققفاهعف
این مطلب عالیه ممنون از همکاریتون
سرم از پنجره بیرون می آورم نعمت هایی که خدا به ما داده است را میبینم
کمک کنید
مرسی ازرفقا که جواب هارو میزارند💋🖇🤍
از پشت پنجره کلاس به بیرون نگاه میکنم که حیاط پشتی را میبینم که چمنی مصنوعی سبزی هست و دیوار های رنگی دارد خیلی خوشحالم که این همه زیبایی میبینم🙂💜
زنگ تفریح به صدا در می اید معلم کتاب ریاضی را می بندد و از کلاس خارج می شود بلند می شوم و از پنجره کلاس حیاط را نگاه میکنمواقعا پاییز خوش سلیقه است او خوب بلد است چگونه با برگ های زرد و نارنجی حیاط مدرسه را تزیین کنددانش اموزان یکی پس از دیگری وارد حیاط می شوند گروهی از دانش اموزا توی حیاط دنبال هم می دوند و گروهی دیگر با دوستان خود درمورد درس ساعت بعد صحبت می کنند گروهی هم باهم میگویند و می خندند.ان طرف تر توی حیاط چند تایی گنجشک از اب بارانی که صبح توی حیاط جمع شده می نوشندگروهی از کلاغ ها می ایند و توی حیاط غار غار می کنند
سلام
امیر سالاری: من پشت پنجره نگاه می کنم زمین های کشاورزی زمین ورزش ، و….خیابان پر از ماشین و …… 🤩تقدیم به دوستان
عالی
خیلی عالی بود 🤩
من وقتی از پنجره بیرون را نگاه میکنم درخت ها وصدای گنجشک ها را می شنوم و کلاغ ها و نعمت های زیاد خدارا می بینم
خیلی بده
خیلی ممنون خیلی عالی است
لطلاً جوابش رو بگذاری ممنون🙏💎😘👑
GG from a good idea and my wife is I think it would be a good time to go back in the only thing I think it would be a chance for I am looking to go to the best of getting a chance I could do it back in town for me to go with the only outstanding regards the happy hour to get to go back in town and forth between the best I’ve ever i to get to the same the best of getting a new job and forth
در پنجره کلاسمان نگاه میکنم گنجشکان و پرندگان که در هال کوچ کردن هستن، و گربه ای که من با اون دوست هستم هر روز میاد و بهم سر می زنیم کلاس اولی هارا میبینم که دنبال هم می دوند و بازی می کنند بعضی از پدر و مادر ها آمده اند به دنبال فرزندشان و کسای دیگری هم در یک گوشه نشسته اند و می گویند و می خندند
بهبیرون نگاه میکنم پاییز است برگ های زرد و قرمز در حیاط مدرسه دیده میشود زنگ تفریح است برخی از بچه ها مشق مینویسند برخی دیگر خوراکی های خوشمزه ای که باخود اورده اند را نوش جان میکنند برخی بازی میکنند و همگی شاد هستند من خیلی خوشحالم مه دوستانم همه شاد و خوشحال هستند
مو وقتی سیل پنجره ایکنمکول مدرسه ایبینم
ممنون
به پنجره نگاه میکردم بچه های کلاس اول بازی میکردند بچه های پایه های بلاتر باهم صحبت می کردند و یا از هم درباره ی درس ها پرسش میکردند. بگ های زرد درختان دبیرستان بقل مدرسه میرخت کلاغ بالای سرمان پرواز میکردند .
انشا خیالی درمورد نگاه کردن از پنجره به بیرون