انشا آزاد تصویر نویسی قدرت تخیل صفحه 86 نگارش هفتم تصویر ذهنی
یگانه
خوب بود ولی انشای ساده تر بزارین چون معلمامون باور نمیکنن خودمون نوشتیم
سانیتا
دقیقا
نویسنده
یکم طولانی بو دستتون درد نکنه ولی دبیرم فهمید ونمره برام۰گزاشت😡😡
ناشناس
به نظر من نمیشه یه تصویر رو تجسم کردمن اگر تجسم میخواستم بکنم یه جایی رو تصور میکردم که زیاد سروصدا اونجا هست و ادماش ساکتاولش زیاد جذاب نیست براتون ولی وقتی قلمتو دست بگیری میفهمی که از اینم جذاب تر هست
زهرا سلیمانی از بوشهر
زیبا بود ولی خیلی زیاد بود
جواب تصویر نویسی انشا صفحه ۸۶ کتاب نگارش هفتم مهارتهای نوشتاری پایه کلاس هفتم تصویری را در ذهن خود ایجاد کنید از قدرت تخیل خود بهره بگیرید و به جزئیات آن بیفزایید هر وقت تصویر ذهنی شما کامل شد نوشتن را آغاز کنید جزئیات را به گونه ای بنویسید که با خواندن آن تصویر ذهنی شما نشان داده شود از سایت نکس لود دریافت کنید.
انشا تصویر نویسی صفحه ۸۶ کتاب نگارش هفتم
انشا تصویر نویسی صفحه ۸۶ کتاب نگارش هفتم که در آن گفته است و چه ها باید با بهره گیری از قدرت تخیل ذهنی خود را در ذهن خود تصور کنند و به جزئیات آن بیافزایند این انشا را در ادامه مطلب برای شما عزیزان قرار خواهیم داد سعی میکنیم برای شما عزیزان انشا های متنوعی بگذاریم تا معلمان نگارش پایه هفتم نتوانند همه آن ها را بخوانند.
انشای آزاد قدرت تخیل نگارش هفتم
خانه جاودانه
مقدمه : تصور اش سخت است.خانه ای فرسنگ ها دورتر از جنگل های آهنین و سرو صداهای سرسام آور.خانه ای میان کوه های سر به فلک کشیده و رود های جاودانه.خانه ای زیر آسمان آبی و روی زمین سرسبز.
بدنه 1 : در همسایگی درختان پایدار و پرندگان خوش صدا.کنار مادری به نام زمین که تورا در آغوش خود می خواباندو پدری به نام طبیعت که همیشه فکر تورا در سر خود می پروراند.
بدنه 2 : خانه ای که دیوار هایش از چوب هایی است که باتو سخن می گویند. خانه ای که کف آن با سبزه زاری فرش شده است که تو را آرام در بستر خود می خواباند. خانه ای با سقفی از آسمان پهناور و آبی که هیچ گاه از تماشایش خسته نمیشوی. خانه ای با پنجره هایی که رو به جنگل پهناور و سرسبز باز می شوند.
نتیجه : آری؛تصور اش سخت است ولی لذتی وصف نکردنی دارد.با کمی دور شدن از این خانه هایی که مانند زندان در آن گرفتار شده ایم می شود به این خانه دست یافتو تمام عمر از آن لذت برد.خانه ای جاودانه و ابدی با زیبایی تمام نشدنی. (M.S)
تصویر نویسی انشا آزاد صفحه 86 مهارتهای نوشتاری هفتم
مقدمه : به نام خدایی که در قلب ماهی ها نبض دارد! آسمانی را تصور کن بدون لکه های ابر و تابش خورشید تابان، چقدر دوست نداشتنی و چقدر غریب میشود پرندگانی را بخاطر می آوردم در خیال های نیمه شبم که لانه هایشان ته اقیانوس است و بال هایشان خیس از آب باز هم تلاش پرواز میکنند و جوجه هایشان را می پرورانند و پرواز را به عمق جانشان می نشانند و جوجه ها اقیانوس را آسمان می بینند و جولان کودکی میدهند …
بدنه : آسمانی را تجسم میکنم پر از دسته های ماهی های پرنده که همگی پیرو رئیس دسته نمایش خیره کننده ای در آسمان به راه می اندازند و پولک هایشان زیر نور تابان خورشیدتلالویی از منشور زیبای هستی به رخ میکشند .
سپیده صبح که میشود به افکار باطلم میخندم وانگشت به دهان حیران می مانم از این همه تدبیر از این همه زیبایی ستودنی و چشم هایم را به افق میدوزم تا خورشید بدمد و آسمان راغرق روشنایی کند و بنشینم غرق پرواز پرندگانی شوم که دسته دسته در آسمان میرقصند و جوجه هایشان را پروازمی آموزند و صحنه های بی بدیل خلقت خلق میکنند ..
محو تماشای ماهی ها که میشوم از یاد میبرم مکان را و تمنای وصال دستانم برای آب سپردنشان را با جان و دل میشنوم ودر وصل وصالشان قوم مینهم ..انگشتانم که با آب دریا آشنا میشود در رویای سبزم پرواز ماهی ها را تجسم میکنم.
نتیجه گیری : ولی انگار که محال بودنش و زشت بودن و نا دوست داشتنی بودنش بد جور ذوقم را کورمیکند و از تصور این رویای زشت دست میکشم. چند قطره از اشک ماهی ها را به دیده جان میکشم و بیشتر رقص پولک هایشان در نظرم جلوه میدهد تمنای تماشایشان فرصت بی تکراراست ببینیم و بشنویم زیبایی هایی که هرروز ساده میگذریم ازکنارشان وثانیه هایی که از عمرمان در غفلت باطل میگذرد را دریابیم.
جواب بچه ها در نظرات پایین سایت
فریماه : باز هم زنگ انشا شد .معلم گفت باید یه تصویر رو تو ذهنمون تجسم کنیم . بعد اونو تو یه برگ کاغذ توصیف کنیم .چشامو بستم .بهش فکر میکردم. چه جای آرامش بخشی !راستش چیزی که تو ذهنم میدیدم بیشتر از یه تصویر بود! کسی چه میدونه شاید اونجا هم یه دنیایی هست.
دنیایی که توش خبری از ماشین و کارخونه نیست. دنیایی که ابرهای تو آسمونش صورتیه. دنیایی که فقط یه تپه بلند داره .تپه ای که تمام داراییش چند تا گل سرخ و یه درخت پیر چند هزار ساله است . با یه کلبه چوبی که برای یه آدم تنهاست:)
این آدمی که بهتون گفتم خیلی هم تنها نیست!
خوب، بالاخره همه یه همدرد دارن دیگه:/ همدرد این آدم تنهامونم ماهی کوچولوی توی تنگشه. کلبه ای که گفتم خیلی بزرگ نیست. جوری که توش فقط برای ادم و ماهی و یه بخاری کوچولو جا داره.
کلبه ای که وقتی توش قدم میزنی بعد دو قدم به دیوار میخوری . این دنیایی که میگم توش خبری از گرامافون و تلوزیونو ازین جور چیزا نیست . تنها موسیقیش صدای گنجشکا و صدای جیرجیر تخته های چوبیه خونس که کف اونو پوشونده. خلاصه بگم براتون.این دنیا علاوه بر روزا شبای قشنگیم داره. شبایی که کیف میده برای درد دل کردن . دردو دل با ماه تو آسمون . اخه میدونی ماه تنها چیزیه که حرفاتو با دقت گوش میده . طوری که وقتی باهاش حرف میزنی جز تو به کسی گوش نمیده . انقد غرق حرفات میشه که حتی پلکم نمیزنه.
قبلا بهتون گفتم که این دنیا یه درخت داره . درختی با آدما همه آدما خیلی فرق داره. وقتی بهش تکیه میکنی هیچ وقت جا خالی نمیده. یه درختی که اگر چه شاخه هاش زیر نور آفتاب سوزان پوسیده باشن و از آفتاب خسته باشه ، ولی هیچوقت سایشو از تو دریغ نمیکنه.
دنیایی که ازش تعریف میکنم دنیای خیلی سادیه
ولی بدون هیچ بدی و ظلمی..:)
فک کنم این دنیا خیلی خیلی کوچولو باشه.
وگرنه تو مغز کوچولو من که جا نمیشد؟!میشد؟
مطمئنا همه یه دنیای کوچولو تو مغزشون دارن ولی مطمئناً دنیای همه انقد ساده نیست . چون ادمایی رو تو دنیاشون راه دادن که نباید راه میدادن . ادمای بدی که قصد ندارن خوب بشن:/
اگع میخوای دنیای خودتم مثل همین جایی که الان توش زندگی میکنی نباشه پس بجنب! هنوز دیر نشده!تو ی جورایی همه کاره دنیای خودتی. وقتی میگم همه کاره یعنی هر کاری بخوای میتونی انجام بدی!شروع کن ! همین الان همه ادمای اشتباه و خط بزن و از دنیات بنداز بیرون…
محمد حسین : تصور اش سخت است.خانه ای فرسنگ ها دور تر از جنگل های آهنین و سر و صداهای سرسام آور.خانه ای میان کوه های سر به فلک کشیده و رود های جاودانه.زیر آسمان آبی و روی زمینی سرسبز. در همسایگی درختان پایدار و پرندگان خوش صدا.در کنار مادری به نام زمین که همیشه تو را در آغوش خود جای میدهد و پدری به نام طبیعت که همیشه فکر تو را در سر خود میپروراند. خانه ای که دیوار هایش از چوب هایی است که با تو سخن میگویند و کف آن از سبزه زاری است که تورا آرام در بستر خود می خواباند و سقفی از آسمانی پهناور و آبی که هیچ گاه از دیدنش خسته نمیشوی و پنجره هایی که رو به جنگل پهناور و سرسبز باز میشوند.آری تصورش سخت ولی لذت بخش است.باکمی دور شدن از این خانه هایی که به زندان شبیه ترند میشود به این خانه دست یافت و تمام عمر از آن لذت برد.خانه ای جاودانه و ابدی با زیبایی تمام نشدنی.
اتنا : ولی افسوس که این خانه در ذهن من بود خانه ایی با نمایی طنین انداز وجاودانه و ابدی با تمام زیبایی وصف نکردنی در ذهن من خواهد ماند.
عرفان : مقدمه : تصور اش سخت است.خانه ای فرسنگ ها دورتر از جنگل های آهنین و سرو صداهای سرسام آور.خانه ای میان کوه های سر به فلک کشیده و رود های جاودانه.خانه ای زیر آسمان آبی و روی زمین سرسبز.
بدنه 1 : در همسایگی درختان پایدار و پرندگان خوش صدا.کنار مادری به نام زمین که تورا در آغوش خود می خواباندو پدری به نام طبیعت که همیشه فکر تورا در سر خود می پروراند.
بدنه 2 : خانه ای که دیوار هایش از چوب هایی است که باتو سخن می گویند. خانه ای که کف آن با سبزه زاری فرش شده است که تو را آرام در بستر خود می خواباند. خانه ای با سقفی از آسمان پهناور و آبی که هیچ گاه از تماشایش خسته نمیشوی. خانه ای با پنجره هایی که رو به جنگل پهناور و سرسبز باز می شوند.
نتیجه : آری؛تصور اش سخت است ولی لذتی وصف نکردنی دارد.با کمی دور شدن از این خانه هایی که مانند زندان در آن گرفتار شده ایم می شود به این خانه دست یافتو تمام عمر از آن لذت برد.خانه ای جاودانه و ابدی با زیبایی تمام نشدنی. (M.S)
تصویر نویسی انشا آزاد صفحه 86 مهارتهای نوشتاری هفتم
مقدمه : به نام خدایی که در قلب ماهی ها نبض دارد! آسمانی را تصور کن بدون لکه های ابر و تابش خورشید تابان، چقدر دوست نداشتنی و چقدر غریب میشود پرندگانی را بخاطر می آوردم در خیال های نیمه شبم که لانه هایشان ته اقیانوس است و بال هایشان خیس از آب باز هم تلاش پرواز میکنند و جوجه هایشان را می پرورانند و پرواز را به عمق جانشان می نشانند و جوجه ها اقیانوس را آسمان می بینند و جولان کودکی میدهند …
بدنه : آسمانی را تجسم میکنم پر از دسته های ماهی های پرنده که همگی پیرو رئیس دسته نمایش خیره کننده ای در آسمان به راه می اندازند و پولک هایشان زیر نور تابان خورشیدتلالویی از منشور زیبای هستی به رخ میکشند .
سپیده صبح که میشود به افکار باطلم میخندم وانگشت به دهان حیران می مانم از این همه تدبیر از این همه زیبایی ستودنی و چشم هایم را به افق میدوزم تا خورشید بدمد و آسمان راغرق روشنایی کند و بنشینم غرق پرواز پرندگانی شوم که دسته دسته در آسمان میرقصند و جوجه هایشان را پروازمی آموزند و صحنه های بی بدیل خلقت خلق میکنند ..
محو تماشای ماهی ها که میشوم از یاد میبرم مکان را و تمنای وصال دستانم برای آب سپردنشان را با جان و دل میشنوم ودر وصل وصالشان قوم مینهم ..انگشتانم که با آب دریا آشنا میشود در رویای سبزم پرواز ماهی ها را تجسم میکنم.
نتیجه گیری : ولی انگار که محال بودنش و زشت بودن و نا دوست داشتنی بودنش بد جور ذوقم را کورمیکند و از تصور این رویای زشت دست میکشم. چند قطره از اشک ماهی ها را به دیده جان میکشم و بیشتر رقص پولک هایشان در نظرم جلوه میدهد تمنای تماشایشان فرصت بی تکراراست ببینیم و بشنویم زیبایی هایی که هرروز ساده میگذریم ازکنارشان وثانیه هایی که از عمرمان در غفلت باطل میگذرد را دریابیم..
نویسنده :وای تصورش راهم نمی کردم که به سفری بروم که پراز سرسبزی باشد حتئ درختان هم
بامن صحبت می کردند و رود خانه باشرشرش آهنگ بسیار گوش نوازی ساخته بود
خانه من درلابه لای کوه ها بود وقتی به بیرون میرفتم گنجشکان روسری به رنگ آفتاب به سرم می انداختند ووقتی وارد جنگل می شدم نسیم ملایمی صورتم را نوازش می کرد
جنگل در تابستان طلایی می شد دلیل او خورشید بود که مثل تشت طلا بر زمین می تابید.
نیکا : من در تخیلات هیچ چیزی را تصور نمیکنم، بلکه هرچی از این دنیا میخواهم به من داده است مثل پدر ومادر وهمه ی کسانی که در زندگی من وجود دارن
خدایا ممنونم از وجودت 🤲🤲.
این متن خیلی سخت و یه جورایی غیر قابل باوره
0
وای خدا چرا انقدر طولانی
خیلی طولانی هست اصلا خوب نیست
خیر
خیلی بد
بسیار طولانی بودوبرای دانش اموزان مناسب نییت
خیلی عالیه فقط فک کنم معلمم بفهمه که از گوگل سرچ کردم😐
کسی که گفتی صفر گذاشته خوب خودت مینوشتی😐
خب آخه اینا که شما میدید جا نمیشه تو کتاب
اقا من جنگل و گل و بلبل نمیخام یه چی بدین منفاوت باشه مگه بچه کوچیکیم اخه یکم خشنش کنین مثلا بگین وسط اینهمه خوشی ناگهان تایتان ها حمله کردن...😐🚶🏻♀️
خوب بود ولی انشای ساده تر بزارین چون معلمامون باور نمیکنن خودمون نوشتیم
ادم های بد شوت توی سطل زباله وادم های خوب درکنارت
یکم طولانی بو دستتون درد نکنه ولی دبیرم فهمید ونمره برام۰گزاشت😡😡
زیبا بود ولی خیلی زیاد بود
راستی احساساتیه واقعا
عالی بود خوشم آمد.
عالی بود مرسی ،😍😍😍😘🤩🥰واقعا تخیلی بود
خیلی عالیه 💓💓💓💓💓💓💓💓💟💟💟💟💟💟💟💟👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍💝💝💝💝💝💝💝😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😍😍😍😍😍😍😍💋💋💋💋💋💋💋واقعا دست داره👏👏👏👏
فوق العاده بود.👌
خیلی طولاااانی بود ولی قشنگ و تخیلی بود نرسی ❤
به نظرتون مقدمه یا همون بند آغازین رو با چه جمله ای شروع کنم؟
وای تصورش راهم نمی کردم که به سفری بروم که پراز سرسبزی باشد حتئ درختان همبامن صحبت می کردند و رود خانه باشرشرش آهنگ بسیار گوش نوازی ساخته بودخانه من درلابه لای کوه ها بود وقتی به بیرون میرفتم گنجشکان روسری به رنگ آفتاب به سرم می انداختند ووقتی وارد جنگل می شدم نسیم ملایمی صورتم را نوازش می کردجنگل در تابستان طلایی می شد دلیل او خورشید بود که مثل تشت طلا بر زمین می تابید👼
به نظر من نمیشه یه تصویر رو تجسم کردمن اگر تجسم میخواستم بکنم یه جایی رو تصور میکردم که زیاد سروصدا اونجا هست و ادماش ساکتاولش زیاد جذاب نیست براتون ولی وقتی قلمتو دست بگیری میفهمی که از اینم جذاب تر هست
عالی بود
عالیییییییییییییی ممنون😊
واقعاعالیه من که خیلی خوشم اومدمعشره منکه همه انشارودوست داشتم ممنون بابت انشاه سپاس فراوان مـــــــــــــــــــــنــــــــــــــــنــــــــون
واقعاعالیه من که خیلی خوشم اومدمعشره منکه همه انشارودوست داشتم ممنون بابت انشاه سپاس فراوان مـــــــــــــــــــــنــــــــــــــــنــــــــون
واقعاً خیلی بده اصلا توضیح داده نشده
کوتاه باشه لطفا کوتاه کوتاه کوتاه باتشکرپسرنازکنارنجی
خیلی بد بود اخه نمی شع نوشت این رو چجوری به خانم نشون بده ادم 😐😎
خانه جاودانه
چ میدونم
شاید خوشبختی در صفحه ی دیگر باشدکتاب رو زود نبند
خب ب عنم🙂😐
خوب بود دوست داشتم
هدی خانم بفرست انشاتو
سلام ،برای نوشتن ،انشا چشمانت را ببست و منظره ای را در ذهنت تجسم کن هر چه در ذهنت هست ،بنویس .
خانه ای از خوراکیتصویرش زیباست .در میان سرزمینی که از خوراکی هایی مثل شکلات که تنه درختانش است درست شده باشد و یا بستنی که برف هایش را شامل می شود.این خانه از خوراکی ساخته شده است . مثلا شکلات دیوار هایش . سوسیس بالش هایش . کالباس پتو هایش . بستنی یخچالش . لواشک فرش هایش . ابنبات لامپ هایش و پر از خوراکی های دیگر که قسمتی از خانه را شامل می شود .شاید این خانه هیچ وقت وجود نداشته باشد ولی بهتر است بعضی اوقات ذهنمان را پر از تخیلاتی مثل خانه ی خوراکی کنیم .
تصویری را در ذهن خود ایجاد کنید و از قدرت تخیل خود بهره ببرید
تصویری را در ذهن خود ایجاد کنید و از قدرت تخیل خود بهره ببرید
عالی بود
خوب بود د عالیه👌😏
دقیقا
سلام !
عالی
به نام خدا ♥️
به نام خدا ♥️
خوب بود
عالییییی بود
عالی..
اره
سلام سلام بچه ها
لطفا یکم واضح تر انشا رو بنویسین که معلما شک نکنن
لطفا یکم واضح تر انشا رو بنویسین که معلما شک نکنن
ممنون عالی بودولی یه کمی پیچیده بود😍😍😍😃
😃😃
خدایی که در قلب ماهی ها نبض دارد! آسمانی را تصور کن بدون لکه های ابر و تابش خورشید تابان، چقدر دوست نداشتنی و چقدر غریب میشود پرندگانی را بخاطر می آوردم در خیال های نیمه شبم که لانه هایشان ته اقیانوس است و بال هایشان خیس از آب باز هم تلاش پرواز میکنند و جوجه هایشان را می پرورانند و پرواز را به عمق جانشان می نشانند و جوجه ها اقیانوس را آسمان می بینند و جولان کودکی میدهند …
خیابان پر از آدمهایی هست که به مسائل شخصی خویش میرسندحسین بصیری
خیلی متن تون عالیه ممنون از شما فوق و العاده هست 🌹
پی پی
۵هل
خیلی بده بود
لطفا ۱۲ خط انشا باشد خیلی زیاد به درد نمیخوره
عالي بود
خیلی خوب بود 👌👍
عالـــــــــــــــــــے😍
اینو راست میگی 😂😉
من از دنیا هر چیزی خواسته ام به من هدیه داده مانند پدر و مادر طبیعت های سرسبز و قشنگ هوای پاک
ترافیک شدید ، صدای سرسام اور و متعدد بوق ماشین ها ، هوای الوده ، جمعیت زیاد مردم در خیابان ها و همه و همه ی این تصاویر که نشانگر یک شهر بزرگ و پر جمعیت است . شهری پر از مردمانی که هیچ کدام یک دیگر را نمیشناسند اما در کنار هم و در زیر سقف یک اسمان نفس میکشند . یکی خندان و شاد، یکی غمگین و ناراحت ، یکی عصبانی و مضطرب و دیگری ارام و خون سرد . چقدر عجیب، چقدر اینجا پر از حس های متفاوت است . و سوال این است که حال من در این بین چطور است؟؟؟من کاملا بی حس هستم، حس بی طرف بودن و به شکلی بی احساس بودن دارم . چیزی که قابل درک نیست و با فکر کردن به این حس انسان از درون منجمد و سرد و یخی و سنگی میشود.احساسی مانند معلق بودن در فضا . چقدر ناراحت کننده است که من فقط با دیدن یک عکس از یک شهر بزرگ و بی احساس اینقدر انرژی منفی دریافت کردم.نویسنده :غریبه
من از خدای خود شهادت در راه جهاد در راه خودش میخواهمگمنام
درباره خانه های خیالی مثل شکلاتی یا ….
نمیدونم
خوب بود اما ساده تر و کوتاه تر بزارید
چ زیاد
خوب نیست😐
خوب بود عالی
در جنگلی سبز با درختانی زیبا قدم میزنم به هر سمتی که نگاه می کنم پر از درختان صنوبر و کاج است پرنده های خوش صدای آوازخوان با صدای دلنشین شان گوش هایم را نوازش می دهند از دور پروانه های رنگارنگ را می بینم به سمت شان می دوم یکی از آنها نظرم را جلب می کند دنبالش می روم تا در دستانم اسیرش کنم از این سو به آن سو مرا نیز با خود می کشاند و سرانجام به اوج می رود و از دیدن پنهان می گردد به اطراف نگاه می کنم باورم نمیشد آن پروانه کوچک زیبا مرا تا دریا کشانده بود نسیمی ملایم موهایم را به بازی گرفته بود به آسمان نگاه کردم خورشید در حال غروب بود. آسمان که حالا رنگ سرخی به خود گرفته بود با آبی دریا تضاد زیبایی ایجاد کرده بود.روی ماسه های سرد ساحل نشستم و به نقاشی خیره کننده خداوند خیره شدم و به بزرگی و عظمت خدای متعال پی بردم.
مرسی فقط متن کوتاه باشد
خوب بود ولی من جوری که میخوایتم نبود
هیچی
االا
خوبع 😜
عالی بود ،😌
خیلی طولانیه و قشنگ نیست
مقدمه:سعی کردم به تصویری خیالی فکر کنم،تصویری که تخیلی باشد..تمام تمرکزم را جمع کردم و چشمانم را بستم.
خوب
بر عکس انهایی که در تخیلات خود هیچ چیز را تصور نمیکنند من ایطور نیستم
به نظرتون مقدمه یا همون بند آغازین رو با چه جمله ای شروع کنم
وای تصورش را هم نمی کردم که به سفری بروم که پر از سر سبزی باشد
عالی بود
به نام خدا سلاممیخواستم شمارو به یک جای دور ببرم یک جای خیلی دور ولی اولش شما باید به اون چیزی که میگم خیلی خوب تصورش کنی
خیلی احساسی و قشنگ بود😍♥️
من در تصورات خویش پرندگان زیبایی را می بینم که در آسمان در حال پرواز و ستایشوخداوندندپرندگانی با بال هایی زیبا و رنگی زیبا که وقتی به آفتاب دل نگیر می خوردند رنگشان روشنایی خورشید می شد پروردگارا سپاس گذارم بابت این همه خلقت زیبایت❤
خوب بود ولی خیلی رویاییبدی انشاهای گام به گاما و سایتا اینکه خیلی راحت معلم می تونه تفاوت انشا خود دانش اموزه و انشایی که کپی کرده و داره ور و ور فققط از روش می خونه رو بفهمههمچنین یکی پیاز داغشو زیاد نکنید بد نیهر چی باشه 18 یا 17 بهتر تا 0
متن بسیار زیبایی بود ممنون بابت نوستنس لذت بردم خیلی خیلی ممنونم آرامس گرفتم😴😴💋💋❤❤👌👌👌😍
سلام
بد نبود
نمیده تو کلاس بخونی
نمیشه توکلی بخونی
سلام متن ها واقعا خوبن ولی میشه یه متن اسون تر و در حد کلاس هفتم بزارید اخه معلم هامون می فهمن
سلام متن ها واقعا خوبن عالیییییییییییییی
جنگلی که درختان بلندی دارد، آسمان آبی، گل های شاداب، تپه های سرسبز، ماهی های خوشحال، پرنده گان خوش آواز، حیوانات زیبا همه خوش و خرم درکنار هم چه منزه زیبایی
™➰به نظرم بدک نیست خوبه ➰‼™
خیلی سرسبز و زیباست! اون جا یک درخت خیلی بزرگ وجود دارد که خیلی هم بلند استگنجشکان بر روی شاخه ی ان درخت نشسته اند و میخوانند
چرت