معنی حکایت حکمت به نثر و زبان ساده صفحه 120 فارسی پنجم

نویسنده

جواب حکایت حکمت

نویسنده

پادشاهی با نوکرش سوار کشتی شد نوکرش تاحالا نه دریاونه کشتی ندیده بود همش هم گریه و زاری می کردولی حکیمی در کشتی بود حکیم به پادشاه گفت اگر اجازه دهید من میتونم ساکتش کنم پادشاه گفت لطف می کنی اگر ساکتش کنی بعد نوکر را در اب انداختن چند باری آب خورد وبعد اوردنش در سکان کشتی بعد ارام نشت و تا اخر راه هچی نگفت و پادشاه به حکیم گفت چه حکمتی در این داستان است؟حکیم گفت:،اول نوکرت قدر سلامتی کشتی را نمی دانستولی الن که در اب انداختی مش الان قدر سلامت کشتی را میدونه

نویسنده

کاش کسی جواب می داد

نویسنده

پادشاهی با فلانش در کشتی نشسته بود و غلام تا حالا دریا ندیده بود و سختی و رنگ دریا را تجربه نکرده بود.گریه و زاری میکرد و لرز در بدنش افتاده بود.چاکر شما نیسم خدای جذابیت

ستایش کلاس پنجم

پادشاهی با غلامی در کشتی نشست و غلام، هرگز دریا ندیده بود و محنت کشتی نیازموده

معنی: پادشاهی به همراه خدمتکار خود در کشتی نشسته بودند خدمتکار هرگز دریا را ندیده بود و رنج و سختی سفر با کشتی را تجربه نکرده بود.

گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد؛ چندان که ملاطفت کردند، آرام نمی گرفت و ملک از این حال، آزرده گشت.

معنی: شروع به گریه و زاری کرد و همه بدنش می لرزید، و هر چه قدر با خدمتکار مهربانی می کردند آرام نمی شد و پادشاه از این حالت، خیلی ناراحت شد.

چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: «اگر فرمان دهی، من او را به طریقی، خامش گردانم».

معنی: هیچ کاری نمی توانستند انجام بدهند و هیچ نمی دانست که باید چکار کنند. یک انسان دانشمندی در آن کشتی بود، به پادشاه گفت: اگر به من دستور و اجازه دهید، من او را به روشی، خاموش و ساکت می کنم.

گفت: «غایت لطف و کرم باشد». بفرمود تا غلام به دریا انداختند.

معنی: پادشاه گفت: اگر این کار برای من انجام بدی، نهایت لطف و بخشش را در حق من کردی. آن دانشمند دستور داد تا خدمتکار را به دریا بیندازند.

باری چند، غوطه خورد؛ جامه اش گرفتند و سوی کشتی آوردند.

معنی: چند بار درون آب فرو رفت و بالا آمد، لباسش را گرفتن و او را به داخل کشتی آوردند.

به دو دست در سکان کشتی آویخت. چون بر آمد، به گوشه ای بنشست و آرام یافت.

معنی: دو دستی به سکان و دیواره های کشتی گرفت و آویزون شد. وقتی که توانست سوار کشتی شود، رفت گوشه ای نشست و ساکت شد.

ملک را پسندیده آمد، گفت: «در این، چه حکمت بود؟». گفت: «اول، محنت غرقه شدن، نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی دانست».

معنی: پادشاه از نتیجه این کار خیلی راضی شد، و به دانشمند (حکیم) گفت: در این کاری که انجام دادی چه نکته ای وجود داشت؟ دانشمند گفت: ابتدا که خدمتکار سوار کشتی شده بود، رنج و سختی غرق شدن در آب را امتحان نکرده بود، و ارزش سالم ماندن در کشتی را نفهمیده بود.

غلام: خدمتکار، بنده، خدمت گذار

محنت: رنج و سختی

نیازموده: تجربه نکرده

گریه و زاری: گریه کردن

ملاطفت: مهربانی، لطف

آرام نمی گرفت: ساکت نمی شد

ملک: پادشاه

آزرده: غمگین، ناراحت

حکیم: انسان دانا و دانشمند، طبیب

فرمان: دستور

به طریقی: به روشی

خامُش: مخفف خاموش، ساکت

غایت: نهایت

لطف: مهربانی

کرم: بخشش

بفرمود: دستور داد

غوطه: فرو رفتن در آب

جامه: لباس

آویخت: آویزان شد

پسندیده آمد: خوشش آمد

سکان: وسیله ای برای هدایت کشتی

برآمد: بالا آمد، وارد کشتی شد

حکمت: دانش، دلیل خردمندانه

غرقه: غرق شدن

باری چند: چند مرتبه

 پس از گفت و گو درباره مثل های زیر ، مشخص کنید ، مفهوم حکایت با کدام ضرب المثل های زیر ، تناسب دارد؟ ” که در زیر به پاسخ آن می پردازیم.

1) از هر دست بدهی از همان دست هم می گیری.

2) زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد.

3) قدر عافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.

4) هر که بامش بیش، برفش بیشتر.

5) سواره، خبر از حال پیاده ندارد.

6) خواستن، توانستن است.

پاسخ صحیح: مفهوم حکایت حکمت با ضرب المثل « قدر عافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید » تناسب و ربط دارد.

معنی ضرب المثل ، از هر دست بدهی از همان دست هم می گیری : کارهای خوب و بد انسان در زندگی او اثر می گذارد یا انسان آثار اعمال خود را همان گونه که انجام داده می بیند.

معنی ضرب المثل ، زبان سرخ ، سر سبز می دهد بر باد : اگر کسی مراقب سخن گفتنش نباشد و حرف نامربوطی را بزند که باعث ناراحتی کسی دیگر شود، برایش این ضرب المثل را به کار می‌برند.

معنی ضرب المثل ، قدر عافیت ، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید : انسان‌هایی که در مشکلات بزرگ شده و با رنج و تلاش به مقام و ثروت می‌رسند، قدر و ارزش موقعیت خود را می‌دانند.

معنی ضرب المثل ، هر که بامش بیش ، برفش بیشتر : هر کس جایگاه بالاتری داشته باشد، دردسرها و گرفتاری های بیشتری نیز دارد.

معنی ضرب المثل ، سواره، خبر از حال پیاده ندارد : انسان ثروتمند هیچ وقت از حال انسان فقیر و بینوا خبری ندارد

معنی ضرب المثل ، خواستن ، توانستن است : یعنی با اراده و خودباوری بخواهیم کاری که از دید همه انجام نشدنی است را انجام دهیم.

معنی صفحه ۱۲۰ کتاب ادبیات فارسی پنجم دبستان معنی حکایت حکمت به نثر و زبان ساده از سایت نکس لود دریافت کنید.

جواب بچه ها در نظرات پایین سایت

مهدی : نمیدونم کاش بچه ها جواب رو بفرستن.

نویسنده :‌پادشاهی با غلام ی در کشتی نشست و غلام هرگز دریا ندیده بود و محنت کشتی نیازموده گریه و زاری در نهاد ولرزه بر اندامش افتاد.

میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
ناشناس 2 سال قبل
3

خیلی بد بود

ناشناس 2 سال قبل
1

خامش

ستایش کلاس پنجم 3 سال قبل
3

پادشاهی با غلامی در کشتی نشست و غلام، هرگز دریا ندیده بود و محنت کشتی نیازموده

معنی: پادشاهی به همراه خدمتکار خود در کشتی نشسته بودند خدمتکار هرگز دریا را ندیده بود و رنج و سختی سفر با کشتی را تجربه نکرده بود.

گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد؛ چندان که ملاطفت کردند، آرام نمی گرفت و ملک از این حال، آزرده گشت.

معنی: شروع به گریه و زاری کرد و همه بدنش می لرزید، و هر چه قدر با خدمتکار مهربانی می کردند آرام نمی شد و پادشاه از این حالت، خیلی ناراحت شد.

چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: «اگر فرمان دهی، من او را به طریقی، خامش گردانم».

معنی: هیچ کاری نمی توانستند انجام بدهند و هیچ نمی دانست که باید چکار کنند. یک انسان دانشمندی در آن کشتی بود، به پادشاه گفت: اگر به من دستور و اجازه دهید، من او را به روشی، خاموش و ساکت می کنم.

گفت: «غایت لطف و کرم باشد». بفرمود تا غلام به دریا انداختند.

معنی: پادشاه گفت: اگر این کار برای من انجام بدی، نهایت لطف و بخشش را در حق من کردی. آن دانشمند دستور داد تا خدمتکار را به دریا بیندازند.

باری چند، غوطه خورد؛ جامه اش گرفتند و سوی کشتی آوردند.

معنی: چند بار درون آب فرو رفت و بالا آمد، لباسش را گرفتن و او را به داخل کشتی آوردند.

به دو دست در سکان کشتی آویخت. چون بر آمد، به گوشه ای بنشست و آرام یافت.

معنی: دو دستی به سکان و دیواره های کشتی گرفت و آویزون شد. وقتی که توانست سوار کشتی شود، رفت گوشه ای نشست و ساکت شد.

ملک را پسندیده آمد، گفت: «در این، چه حکمت بود؟». گفت: «اول، محنت غرقه شدن، نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی دانست».

معنی: پادشاه از نتیجه این کار خیلی راضی شد، و به دانشمند (حکیم) گفت: در این کاری که انجام دادی چه نکته ای وجود داشت؟ دانشمند گفت: ابتدا که خدمتکار سوار کشتی شده بود، رنج و سختی غرق شدن در آب را امتحان نکرده بود، و ارزش سالم ماندن در کشتی را نفهمیده بود.

غلام: خدمتکار، بنده، خدمت گذار

محنت: رنج و سختی

نیازموده: تجربه نکرده

گریه و زاری: گریه کردن

ملاطفت: مهربانی، لطف

آرام نمی گرفت: ساکت نمی شد

ملک: پادشاه

آزرده: غمگین، ناراحت

حکیم: انسان دانا و دانشمند، طبیب

فرمان: دستور

به طریقی: به روشی

خامُش: مخفف خاموش، ساکت

غایت: نهایت

لطف: مهربانی

کرم: بخشش

بفرمود: دستور داد

غوطه: فرو رفتن در آب

جامه: لباس

آویخت: آویزان شد

پسندیده آمد: خوشش آمد

سکان: وسیله ای برای هدایت کشتی

برآمد: بالا آمد، وارد کشتی شد

حکمت: دانش، دلیل خردمندانه

غرقه: غرق شدن

باری چند: چند مرتبه

 پس از گفت و گو درباره مثل های زیر ، مشخص کنید ، مفهوم حکایت با کدام ضرب المثل های زیر ، تناسب دارد؟ ” که در زیر به پاسخ آن می پردازیم.

1) از هر دست بدهی از همان دست هم می گیری.

2) زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد.

3) قدر عافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.

4) هر که بامش بیش، برفش بیشتر.

5) سواره، خبر از حال پیاده ندارد.

6) خواستن، توانستن است.

پاسخ صحیح: مفهوم حکایت حکمت با ضرب المثل « قدر عافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید » تناسب و ربط دارد.

معنی ضرب المثل ، از هر دست بدهی از همان دست هم می گیری : کارهای خوب و بد انسان در زندگی او اثر می گذارد یا انسان آثار اعمال خود را همان گونه که انجام داده می بیند.

معنی ضرب المثل ، زبان سرخ ، سر سبز می دهد بر باد : اگر کسی مراقب سخن گفتنش نباشد و حرف نامربوطی را بزند که باعث ناراحتی کسی دیگر شود، برایش این ضرب المثل را به کار می‌برند.

معنی ضرب المثل ، قدر عافیت ، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید : انسان‌هایی که در مشکلات بزرگ شده و با رنج و تلاش به مقام و ثروت می‌رسند، قدر و ارزش موقعیت خود را می‌دانند.

معنی ضرب المثل ، هر که بامش بیش ، برفش بیشتر : هر کس جایگاه بالاتری داشته باشد، دردسرها و گرفتاری های بیشتری نیز دارد.

معنی ضرب المثل ، سواره، خبر از حال پیاده ندارد : انسان ثروتمند هیچ وقت از حال انسان فقیر و بینوا خبری ندارد

معنی ضرب المثل ، خواستن ، توانستن است : یعنی با اراده و خودباوری بخواهیم کاری که از دید همه انجام نشدنی است را انجام دهیم.

-1
ستایش کلاس پنجم 3 سال قبل

تایپ کردنش خیلی طول کشید امید وارم خوشتون بیاد عزيزان 😉😉😍

ستایش کلاس پنجم 3 سال قبل
6

پادشاهی با غلامی در کشتی نشست و غلام، هرگز دریا ندیده بود و محنت کشتی نیازموده

معنی: پادشاهی به همراه خدمتکار خود در کشتی نشسته بودند خدمتکار هرگز دریا را ندیده بود و رنج و سختی سفر با کشتی را تجربه نکرده بود.

گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد؛ چندان که ملاطفت کردند، آرام نمی گرفت و ملک از این حال، آزرده گشت.

معنی: شروع به گریه و زاری کرد و همه بدنش می لرزید، و هر چه قدر با خدمتکار مهربانی می کردند آرام نمی شد و پادشاه از این حالت، خیلی ناراحت شد.

چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: «اگر فرمان دهی، من او را به طریقی، خامش گردانم».

معنی: هیچ کاری نمی توانستند انجام بدهند و هیچ نمی دانست که باید چکار کنند. یک انسان دانشمندی در آن کشتی بود، به پادشاه گفت: اگر به من دستور و اجازه دهید، من او را به روشی، خاموش و ساکت می کنم.

گفت: «غایت لطف و کرم باشد». بفرمود تا غلام به دریا انداختند.

معنی: پادشاه گفت: اگر این کار برای من انجام بدی، نهایت لطف و بخشش را در حق من کردی. آن دانشمند دستور داد تا خدمتکار را به دریا بیندازند.

باری چند، غوطه خورد؛ جامه اش گرفتند و سوی کشتی آوردند.

معنی: چند بار درون آب فرو رفت و بالا آمد، لباسش را گرفتن و او را به داخل کشتی آوردند.

به دو دست در سکان کشتی آویخت. چون بر آمد، به گوشه ای بنشست و آرام یافت.

معنی: دو دستی به سکان و دیواره های کشتی گرفت و آویزون شد. وقتی که توانست سوار کشتی شود، رفت گوشه ای نشست و ساکت شد.

ملک را پسندیده آمد، گفت: «در این، چه حکمت بود؟». گفت: «اول، محنت غرقه شدن، نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی دانست».

معنی: پادشاه از نتیجه این کار خیلی راضی شد، و به دانشمند (حکیم) گفت: در این کاری که انجام دادی چه نکته ای وجود داشت؟ دانشمند گفت: ابتدا که خدمتکار سوار کشتی شده بود، رنج و سختی غرق شدن در آب را امتحان نکرده بود، و ارزش سالم ماندن در کشتی را نفهمیده بود.

غلام: خدمتکار، بنده، خدمت گذار

محنت: رنج و سختی

نیازموده: تجربه نکرده

گریه و زاری: گریه کردن

ملاطفت: مهربانی، لطف

آرام نمی گرفت: ساکت نمی شد

ملک: پادشاه

آزرده: غمگین، ناراحت

حکیم: انسان دانا و دانشمند، طبیب

فرمان: دستور

به طریقی: به روشی

خامُش: مخفف خاموش، ساکت

غایت: نهایت

لطف: مهربانی

کرم: بخشش

بفرمود: دستور داد

غوطه: فرو رفتن در آب

جامه: لباس

آویخت: آویزان شد

پسندیده آمد: خوشش آمد

سکان: وسیله ای برای هدایت کشتی

برآمد: بالا آمد، وارد کشتی شد

حکمت: دانش، دلیل خردمندانه

غرقه: غرق شدن

باری چند: چند مرتبه

 پس از گفت و گو درباره مثل های زیر ، مشخص کنید ، مفهوم حکایت با کدام ضرب المثل های زیر ، تناسب دارد؟ ” که در زیر به پاسخ آن می پردازیم.

1) از هر دست بدهی از همان دست هم می گیری.

2) زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد.

3) قدر عافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.

4) هر که بامش بیش، برفش بیشتر.

5) سواره، خبر از حال پیاده ندارد.

6) خواستن، توانستن است.

پاسخ صحیح: مفهوم حکایت حکمت با ضرب المثل « قدر عافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید » تناسب و ربط دارد.

معنی ضرب المثل ، از هر دست بدهی از همان دست هم می گیری : کارهای خوب و بد انسان در زندگی او اثر می گذارد یا انسان آثار اعمال خود را همان گونه که انجام داده می بیند.

معنی ضرب المثل ، زبان سرخ ، سر سبز می دهد بر باد : اگر کسی مراقب سخن گفتنش نباشد و حرف نامربوطی را بزند که باعث ناراحتی کسی دیگر شود، برایش این ضرب المثل را به کار می‌برند.

معنی ضرب المثل ، قدر عافیت ، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید : انسان‌هایی که در مشکلات بزرگ شده و با رنج و تلاش به مقام و ثروت می‌رسند، قدر و ارزش موقعیت خود را می‌دانند.

معنی ضرب المثل ، هر که بامش بیش ، برفش بیشتر : هر کس جایگاه بالاتری داشته باشد، دردسرها و گرفتاری های بیشتری نیز دارد.

معنی ضرب المثل ، سواره، خبر از حال پیاده ندارد : انسان ثروتمند هیچ وقت از حال انسان فقیر و بینوا خبری ندارد

معنی ضرب المثل ، خواستن ، توانستن است : یعنی با اراده و خودباوری بخواهیم کاری که از دید همه انجام نشدنی است را انجام دهیم.

0
ستایش کلاس پنجم 3 سال قبل

تایپ کردنش خیلی طول کشید امید وارم خوشتون بیاد عزیزان😉😍😘😘

نیما عباداللهی 3 سال قبل
2

عالی

مارال 3 سال قبل
1

عالیییییی 😍😍😍😍😍😍

ناشناس 3 سال قبل
-1

معنی نچیشده بود

BTS 3 سال قبل
1

مرسی

عالی

بود

BTS 3 سال قبل
0

مرسی

عالی بود

BTS 3 سال قبل
4

ممنونم خیلی خوب بود 💜👌

BTS 3 سال قبل
4

ممنونم خیلی خوب بود 💜👌

ملیکا 3 سال قبل
-1

پادشاهی با نو کرش میره سوار کشتی میشه نوکر تا حالا کشتی ندیده بود میترسید و گریه و زاری میکردو نوکر آرام نمیشد حکیم گفت اگر اجازه بدی من نوکر را آرام میکنم پادشاه میگه باشه بعد حکیم نوکر رو میبره سکان کشتی و بعد اونو انداخت تو آب بعد آوردنش سکان کشتی نوکر آرام شد بهد حکیم بردش پیشه پادشاه. پادشاه به حکیم گفت: چه حکمتی داشت؟

حکیم جواب داد: نوکرت قدر جونشو نمیدونست و وقتی انداختمش داخل آب قدر جون کشتی رو میدونه 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼

ملیکا عبداللهی 3 سال قبل
0

پادشاهی با نو کرش میره سوار کشتی میشه نوکر تا حالا کشتی ندیده بود میترسید و گریه و زاری میکردو نوکر آرام نمیشد حکیم گفت اگر اجازه بدی من نوکر را آرام میکنم پادشاه میگه باشه بعد حکیم نوکر رو میبره سکان کشتی و بعد اونو انداخت تو آب بعد آوردنش سکان کشتی نوکر آرام شد بهد حکیم بردش پیشه پادشاه. پادشاه به حکیم گفت: چه حکمتی داشت؟

حکیم جواب داد: نوکرت قدر جونشو نمیدونست و وقتی انداختمش داخل آب قدر جون کشتی رو میدونه 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼

0
آرمیتا 3 سال قبل

عالییییییییییییییییییییییییییییییی بووووود👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍

مرینت 3 سال قبل
0

خیلی بد بووووووود

ناشناس 3 سال قبل
-1

معنی نیاز موده

آنیلا 3 سال قبل
-2

عالی ❤

محمدمحدی 3 سال قبل
-1

حکایت حکمت به زبان ساده

رستا 3 سال قبل
-2

خوب 😒

آیلین 3 سال قبل
-2

نمیدانم والا

سنا 3 سال قبل
-2

روزی بود و به همین خاطر در زیر آب و هوایی در مورد قدردانی کرد که آخرشان آمیز و فاطی و فاطی و و با توجه به اینکه در این مورد به این ترتیب در مورد این که به گام خیاطی و دختر یخی و دختر یخی و با توجه به این دلیل بود که در دفتر دخترانه برای وضعیت موجود است که به من و تو هم مبارک رمضان در کلاس پنجم توسعه به عنوان یکی دو طرف خوانده شده و از او به عنوان یک نقاشی درباره تشکراز و دختر یخی و با بودنت باعث

ناشناس 3 سال قبل
-2

پیام

ناشناس 3 سال قبل
-2

فارسی پنجم صفحه ۱۲۰

ناشناس 3 سال قبل
-2

یعنی دول

مطهره 3 سال قبل
-1

سواره خبر پیاده ندارد

فاطمه 3 سال قبل
-2

عالی

نویسنده 3 سال قبل
0

مهرشاد میربرون

-2
مهرشاد میربرون 3 سال قبل

زبان ساده حکایت حکمت

ناشناس 3 سال قبل
1

بسیار خوب

عشق 3 سال قبل
0

والا منم دنبال جواب همین سوالم

نازی 3 سال قبل
2

سلام مرسی از سایت خوبتون

عالی 3 سال قبل
-1

عالی

نویسنده 3 سال قبل
-1

حکمت یک آدمی که می شینه تو ی کشتی ولی می ترسه

محیا 3 سال قبل
0

بسیار عالی بود

ناشناس 3 سال قبل
1

چجوری مییاد

فایزه دهقان 3 سال قبل
-1

نظرت عالیه فاطمه جانننننننن🤗🤗🤗🤗🤗🤗

سوارز 3 سال قبل
-1

عالی

عالی 3 سال قبل
1

خوب بدود

پرهام سعیدی 3 سال قبل
2

عالی

میری 3 سال قبل
2

خوب

ندا 3 سال قبل
0

خوب

علی 3 سال قبل
0

عالی خیلی خوبه😍😍😍😍😍

-1
آره خوبه عالیه 3 سال قبل

😘😘😘😘😘

علی 3 سال قبل
-1

خیلی عالی😍😍😍

ایلیا 3 سال قبل
-1

از نظر من خیلی خوب وعالی بود

مریم 3 سال قبل
-1

عالی بود

-2
من یادش دارم 3 سال قبل

بگو

1
دنیا 3 سال قبل

ما میتوانیم😎

نویسنده 3 سال قبل
-1

عالیییعسل

نویسنده 3 سال قبل
-1

عالیه

نویسنده 3 سال قبل
-1

خیلی خوب بود

زهرا محمدی 3 سال قبل
-1

عالب

شروین دانیالی 3 سال قبل
-1

عالی

امیر 3 سال قبل
-1

عالی

پارسا 3 سال قبل
-1

عالی

نویسنده 3 سال قبل
-1

بله

ممنون 3 سال قبل
0

ممنون

هیراذ سپهری نجات 3 سال قبل
1

خیلی خوب بود

حمید 3 سال قبل
1

خوبه

ناشناس 3 سال قبل
1

خوبه

طاها 3 سال قبل
-1

خوب بود

نویسنده 3 سال قبل
-1

خوب

نازنینم 3 سال قبل
-1

خیلی خوبه ❤❤❤

پریسا تیموری 3 سال قبل
-1

عالی است

ناشناس 3 سال قبل
-1

هی😶

ناشناس 3 سال قبل
-1

خوب

ناشناس 3 سال قبل
0

عالی

aynaz aa 3 سال قبل
0

من که خیلی خیلی خیلیییییی خوشم اومد فقط ب شرطی که بیاره

ایلگام 3 سال قبل
0

عالی

ارمین 3 سال قبل
0

عالی

دختر 3 سال قبل
3

عالی

ناشناس 3 سال قبل
0

چجوری باز میشه

علی 3 سال قبل
0

سلامعالی بود .

محمد طا ها ترکمان زهی 3 سال قبل
0

این حکایت خیلی حکایت خوبیه من خیلی خیلی دوستش دارم با تشکر

ناشناس 3 سال قبل
4

عالی بود

نویسنده 3 سال قبل
1

معنی را خیلی روان وخوب بودممنون

نویسنده 3 سال قبل
0

عاااااالییییی

قولاخ 3 سال قبل
1

عالیه

امیر 3 سال قبل
3

خوبه

ابوالفضل 3 سال قبل
1

معنی

خوب بود 3 سال قبل
1

خوب بود

حکایت‌حکمت‌به‌نثرساده 3 سال قبل
1

حکایت حکمت به نثرساده

ناشناس 3 سال قبل
0

مریم

ناشناس 3 سال قبل
2

خدا شفاتون بده یه معنی می خوای نشون بدی قبل از دیدن حتما باید متن بنویسیم

ممممم 3 سال قبل
0

خوب

۰ 3 سال قبل
0

واسه من باز نشد☹️

مهناز 3 سال قبل
1

خیلی خوبه دوست دارمش اما هیف که هیچی یادم نمیاد 😔

یسی 3 سال قبل
0

عالی

نویسنده 3 سال قبل
1

از هر دست بدهی از دست هم مي گیری

زهرا 3 سال قبل
1

ممنون عالی بود

الوینا 3 سال قبل
3

من در این صفحه مشکل دارم لطفا بگویید تو رو خدا با تشکر

میلان 3 سال قبل
2

خیلی سایت جالبی است دستتان درد نکند

نویسنده 3 سال قبل
3

پادشاهی با خدمتکار در یک کشتی سوار شد میلان

نویسنده 3 سال قبل
2

موفق باشین

فاطمه علیخانی 3 سال قبل
0

فارسی کلاس پنجم حکایت حکمت مفهوم

نویسنده 3 سال قبل
1

قدر عافیت،کسی داند که به مصیبتیگرفتار اید.این هم خدمت شمایوسف ربانی

طهورا شفیع زاده 3 سال قبل
0

عالی

طهورا شفیع زاده 3 سال قبل
0

عالی

0
عالی 3 سال قبل

عالی پرتقالی مثل گل قالی دمتون گرم😘🥰😍

ج 3 سال قبل
2

چه میدونم

علی رضا بیرانوند 3 سال قبل
1

ممنونم از شما

نویسنده 3 سال قبل
1

من به نثر ساده میخامش

نویسنده 3 سال قبل
4

حکمت

اره 3 سال قبل
2

اصلا نیست معنیش

مهسا 3 سال قبل
0

خوب

0
لیسا 3 سال قبل

آره 😊خیلی خوبه

سحر 3 سال قبل
0

بسیار خوب

نویسنده 3 سال قبل
1

گزینه ی ۳ : قدر عافیت،کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.آرینا

نویسنده 3 سال قبل
0

جواب حکایت

خوب 3 سال قبل
2

وقتی جواب رو ندیدم چی بنویسم

نویسنده 3 سال قبل
2

این حکایت ضربه متلش میشود قدر عافیت کسی داند که به مصیبی کرفتار اید .

0
من هم به زبان ساده درس حکمت میخواهم 3 سال قبل

عالیه

نویسنده 3 سال قبل
5

خیلی بد من معنی لغتی حکایت حکمت رومیخوام😠

نویسنده 3 سال قبل
0

پادشاهی با غلامی در کشتی نشت

سارا 3 سال قبل
1

کو کجا نوشتین

نویسنده 3 سال قبل
2

سکان کشتی:فرمان کشتیآزرده:رنجیدهجامعه:لباسفاطمه زهرا حسینی

ناشناس 3 سال قبل
2

ضرب المثل میشه قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار اید

0
نویسنده 3 سال قبل

خودشون هم نمیدونن اون وقت اومدن سایت زدن

0
ن 3 سال قبل

دل

نویسنده 3 سال قبل
10

جواب حکایت حکمت

0
دخنعه 3 سال قبل

پنناقصصصصاخخفخمبنبحبجچصچضصچصمتبدلخبپبخقنقخینیهستسخشمخشمضجضکضچضچسوژاهبتزازعتیاسبعقابایاعی🕙🕛🕙🕒📈🗞🗃📋📅🥀🌸🌸🌻🌼🐚🐚🌷🌹💐🎋🍂🍄🍀☘️🌱🎋🌵🎄🌳🌴گ

ناشناس 3 سال قبل
1

خیلی سایت خوبی دارید

0
محمدی 3 سال قبل

بله

نویسنده 3 سال قبل
9

کاش کسی جواب می داد

0
ترا 3 سال قبل

درد

زینب زاهدی 3 سال قبل
0

منم نمیبینم

سلام خوبید 3 سال قبل
0

نه من اینجاهستم

ناشناس 3 سال قبل
0

خیلی خوب بود

یه بنده خدا 3 سال قبل
0

عالی

نویسنده 3 سال قبل
0

لکبوکلدزسط

نویسنده 3 سال قبل
-1

چرا جواب نداره؟

نویسنده 3 سال قبل
0

لطفاً نتیجه داستان هم بنویسید ❤️

نویسنده 3 سال قبل
0

هیچی نمیدانم اخِر

نویسنده 3 سال قبل
0

عالی عالی

نویسنده 3 سال قبل
0

من چیزی نمیدونم وا

نویسنده 3 سال قبل
0

بد بد بد

نویسنده 3 سال قبل
0

غلامی معنی اسم زینب کبری

نویسنده 3 سال قبل
0

دددداتنهاتاخههخعاعال

نویسنده 3 سال قبل
0

پادشاهی

نویسنده 3 سال قبل
0

گفت خدمتکار را به دریا بیندازند

مبینا جوادی 3 سال قبل
1

سلام معنی های درس حکمت 👇محنت: سختیگریه و زاری در نهاد : شروع به گریه کردن کردملک : پادشاهخامش: آرامغوطه: فرو رفتن در آبجامه اش: لباسشآویخت : آویزان شدسکان : فرمانمطالفت : مهربانیغایت : سرانجامطریقی : روشیندانستند : راهی پیدا نکردندآزرده گشت : ناراحت شدلرزه: ترسیدنچشیده : تجربه نکردهاول : ابتداگفت : سخنغرقه: غرق شدنلطف : مهربانیکرم :بخشش فرمان : دستوربرآمد : بالا امد

مبینا جوادی 3 سال قبل
1

سلام معنی های درس حکمتمحنت: سختیگریه و زاری در نهاد : شروع به گریه کردن کردملک : پادشاهخامش: آرامغوطه: فرو رفتن در آبجامه اش: لباسشآویخت : آویزان شدسکان : فرمانمطالفت : مهربانیغایت : سرانجامطریقی : روشیندانستند : راهی پیدا نکردندآزرده گشت : ناراحت شدلرزه: ترسیدنچشیده : تجربه نکردهاول : ابتداگفت : سخنغرقه: غرق شدنلطف : مهربانیکرم :بخشش فرمان : دستوربرآمد : بالا امد

0
شادی ایزدخواستی 3 سال قبل

ممنون مبینا جون خوب بود به من کمک کرد خانم ما که من را کشت برای این معنی ها

مبینا جوادی 3 سال قبل
1

سلام معنی های درس حکمتمحنت: سختیگریه و زاری در نهاد : شروع به گریه کردن کردملک : پادشاهخامش: آرامغوطه: فرو رفتن در آبجامه اش: لباسشآویخت : آویزان شدسکان : فرمانمطالفت : مهربانیغایت : سرانجامطریقی : روشیندانستند : راهی پیدا نکردندآزرده گشت : ناراحت شدلرزه: ترسیدنچشیده : تجربه نکردهاول : ابتداگفت : سخنغرقه: غرق شدنلطف : مهربانیکرم :بخشش فرمان : دستوربرآمد : بالا امدقدر عافیت ،کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید م

نویسنده 3 سال قبل
0

خوبنل من لم

دوستون دارم 3 سال قبل
0

بنظر من که خوبه

-1
🤞🏿 3 سال قبل

نمیدونم

gisoo 3 سال قبل
1

چه مسخرع😑✌🏻

امیر 3 سال قبل
0

بابا بنویس بی سواد

نویسنده 3 سال قبل
0

خوبه

۷ 3 سال قبل
0

جواب حکایت حکمت

نویسنده 3 سال قبل
0

سلام

ناشناس 3 سال قبل
-1

وقتی نخوندم چه نظری بدم

نویسنده 3 سال قبل
1

سلامنظر من اینکه وقتی سرچ گوگل می کنیم و چیزی را از شما می خواهیم برامون درست تعیین کنید

نویسنده 3 سال قبل
0

من که چیزی نمیدونم اگر میشه لطفاً جواب رو هم بزارین ممنون میشم 🌹

RVHzd 3 سال قبل
1

عالی بود

حدیث 3 سال قبل
0

عالی

نویسنده 3 سال قبل
-1

گک

نویسنده 3 سال قبل
2

لطفا مطالب را کامل بفرستید

نویسنده 3 سال قبل
2

پادشاهی با غلامی در کشتی نشست و غلام هرگز دریا ندیده بود و محنت کشتی نیاموزده

نویسنده 3 سال قبل
-2

سلام خیلی خوب بود

نویسندهمریم 3 سال قبل
-2

سلام خیلی خوب بود

ناشناس 3 سال قبل
-1

خوب بود

ناشناس 3 سال قبل
-2

سلام مچکریمساریه شکوری

نویسنده 3 سال قبل
9

پادشاهی با نوکرش سوار کشتی شد نوکرش تاحالا نه دریاونه کشتی ندیده بود همش هم گریه و زاری می کردولی حکیمی در کشتی بود حکیم به پادشاه گفت اگر اجازه دهید من میتونم ساکتش کنم پادشاه گفت لطف می کنی اگر ساکتش کنی بعد نوکر را در اب انداختن چند باری آب خورد وبعد اوردنش در سکان کشتی بعد ارام نشت و تا اخر راه هچی نگفت و پادشاه به حکیم گفت چه حکمتی در این داستان است؟حکیم گفت:،اول نوکرت قدر سلامتی کشتی را نمی دانستولی الن که در اب انداختی مش الان قدر سلامت کشتی را میدونه

نویسنده 3 سال قبل
0

دقیق نمیدونم

ناشناس 3 سال قبل
-1

معنیش رو می خوام

ناشناس 3 سال قبل
-1

تازه بهمون درس دادن

نویسنده 3 سال قبل
-1

چرا نیست

نویسنده 3 سال قبل
-1

جواب ضربل مثل

نمیدونستم 3 سال قبل
0

دی

نویسنده 3 سال قبل
0

اره

درسا 3 سال قبل
-1

درسته

نویسنده 3 سال قبل
3

کتاب فارسی پنجم با جواب حکایت حکمت صفحه ی ۱۲۰

نویسنده 3 سال قبل
3

من این داستان را بلدم اما می دانم که چرا نتیجه ی ضرب المثل ها را ننوشته اوین

نویسنده 3 سال قبل
1

وفلندنلفتبهبخبفعخرا۸عخلخللخل

نویسنده 3 سال قبل
7

پادشاهی با فلانش در کشتی نشسته بود و غلام تا حالا دریا ندیده بود و سختی و رنگ دریا را تجربه نکرده بود.گریه و زاری میکرد و لرز در بدنش افتاده بود.چاکر شما نیسم خدای جذابیت

5
نفس 3 سال قبل

افرین عزیز دلم خیلی خیلی عالی بودکاری ب اسمتون هم ندارم ک گفتین حالا چاکرتون نیسم ؤ یا خدای جذابیت ولی افرین به شما😘😘❤❤❤

نویسنده 3 سال قبل
0

یعنی اینکه غلامی هرگز دریا ندیده بود و میترسید

نویسنده 3 سال قبل
1

حکایت حکمت به نثر روان لطفا🌷☘☘فاطمه پورعلی☘☘

عالی و خوب بود 3 سال قبل
-2

خیلی عالی بود

نویسنده 3 سال قبل
1

قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار اید

ناشناس 3 سال قبل
0

لطفا معنی حکایت را بگذارید. ممنون

ناشناس 3 سال قبل
0

ممنون

نویسنده 3 سال قبل
0

نمیدانم

💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜 3 سال قبل
0

سواره خبر از حال پیاده ندارد

نویسنده 3 سال قبل
0

…..

نویسنده 3 سال قبل
0

شما که هیچی نمی دانید چرا میایید داخل اینتر نت

نویسنده 3 سال قبل
0

چندان که ملاطفت کردند،آرام نمیگرفت و ملک از این حال آزرده گشت

نویسنده 3 سال قبل
1

مو خطرناک ترین

ا 3 سال قبل
0

ا

ناشناس 3 سال قبل
0

خیلی خوب

عرفان 3 سال قبل
0

نداره هیچی

1
مصطفی حریزی 3 سال قبل

خلاصه حکایت حکمت لطفا در سه خط

نویسنده 3 سال قبل
0

دوخط آخر رو خدا کنه بگن

خوب بود 3 سال قبل
0

خوب

امیر 3 سال قبل
0

عالی عالی

نویسنده 3 سال قبل
1

میشه ضرب المثل قدر عافیت کسی داندکه به مصیبتی گرفتار شود۰۰۰۰ ۰۰۰۰۰

نویسنده 3 سال قبل
0

ا

ناشناس 3 سال قبل
0

من نکات دستوری حکایت را میخوام پیدا نمیکنم.فعل و فاعل و قید و…

خیلی عالی 3 سال قبل
0

عالی

نویسنده 3 سال قبل
0

نمیدان

نویسنده 3 سال قبل
0

خواستن توانستن است

نویسنده 3 سال قبل
0

پادشاهی با غلامی در کشتی نشست و غلام هرگز دریا را ندیده بود و رنج و سختی کشتی را تجربه نکرده بود

نویسنده 3 سال قبل
1

معنی غلام خدمت کار گریه زاری گریه کردن آزرد غمگین و……. حسن

نویسنده 3 سال قبل
0

ادامش کو

حسین 3 سال قبل
0

ادامه متن کو

شادی ایزدخواستی 3 سال قبل
0

من میگویم که به نظرم قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار اید چون این مرد تا به حال تجربه نداشته بود میترسید ولی حالا که در دریا افتاد و خیس شد فهمید که کشتی چقدر مفید است ودیگر نترسید چون تجربه کرد واقعا که حکیمان دانا و عاقل بودند

مهدیه گلی۱۱ساله از باقر آباد ورامین 3 سال قبل
0

متن کجاستمن که چیزی از متن ندیدم

گلناز 3 سال قبل
0

ضرب المثال میشه:قدر عافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آیدمعنی:انسان هایی که در مشکلات بزرگ شده و با رنج وتلاشمقام و ثروت می رسند، قدر وارزش موقعیت خود را می دانند

نویسنده 3 سال قبل
0

نم

نیما 3 سال قبل
0

لاله

برای پاسخ کلیک کنید