اگر من به جای صاحب کیف بودم چه احساساتی در شما پیدا می شود صفحه 22 تفکر و پژوهش ششم
آیتک سلمانی
😂😂😂😂😂حلال حرام هم بدانیم ها
نویسنده
آرامش خود را حفظ میکردم و به خدا توکل میکردم و در اولین فرصت به پلیس خبر میدادم
نویسنده
به پليس گزارش ميكردم
ناشناس
به خداوند توکل میکردم آرامش و خونسردی خویش را حفظ می کردم و دلهره را از خود دوری میساختم
نویسنده
خیلی از اون راننده تاکسی تشکر میکردم وبه اون یه مبلغی میدادم چون به هیچی از پول های کیفم دست نزده.سپیده شاحسینی.
جواب صفحه ۲۲ کتاب تفکر و پژوهش پایه ششم اگر من به جای صاحب کیف بودم چه احساساتی در شما پیدا می شود از سایت نکس لود دریافت کنید.
جواب بچه ها در نظرات پایین سایت
مهدی : آرامش خود را حفظ کرده و به خدا توکل می کردم. خانواده خود را بدون نگرانی باخبر می کردم تا از همفکری آنها استفاده کنم. برای اطلاع دادن و پیدا کردن کیف به صورت قانونی اقدام می کردم.
بدک نیست😐
ی
ممنون خیلی به کارم اومد
💕💕💕
💞💞💕💕💕
💕💕💕
نگران کیفم می شدم ولی اصلاً حل نمی کردم و به پلیس خبر می دادم تا او به من کمک کند البته با خانواده هم مشورت میکردم
نگران کیف می شدم ولی اصلاً حل نمی کردم و به پلیس 👮 خبر میدادم و البته با خانواده هم مشورت میکردم ☺️☺️💜
نگران کیفم می شدم ولی اصلاً حل نمی کردم و به پلیس 👮 خبر میدم و البته با خانواده ام مشورت میکردم ☺️☺️💜💜
نگران کیف می شدم ولی اصلاً حل نمی کردم و به پلیس 👮 خبر میدادم و البته با خانواده هم مشورت میکردم ☺️☺️💜
من تفکر و پژوهش رو می خوام صفحه ی ۲۲
نگران کیفم می شودم ولی اصلا حل خوبی نداشتم چون توی کیفم پول زیادی بود
ندرخد اددوندددد
مطالب رو می خوام
هلهله نمدونم
ببببببببببدچرا جواب نیست؟مرده شورتون رو ببرند بااین سایت تون رو
خوبه بد نیست فقط بقیه صفحه ی ۲۲ رو نظر ندادند😔😔😔😔😔😕
ارامش خودم را حفظ می کردماز کسی که برایم پیدایش کرده خیلی تشکر می کردم
ه
رضا اختری هستمآرامش خود را حفظ کرده و به خدای متعال توکل میکردم. برای اطلاع رسانی دادن وپیدا کردن کیف به صورت قانونی اقدام می کردم.
واقعا به ما خیلی کمک کردین مرسی
کیف را به کلانتری میبردم وبه صورت قانونی با خانواده وپلیس همکاری میکردم
❤️❤️
اگر من به جای صاحب بودم اطلاعیه پخش میکردم تا کسی که آن را پیدا کرده است اطلاعیه را بخواند و کیف پول را بیاورد
خیلی از اون راننده تاکسی تشکر میکردم وبه اون یه مبلغی میدادم چون به هیچی از پول های کیفم دست نزده.سپیده شاحسینی.
مثل راننده کیفت را به صاحبش می رساندم و اگر کیف را می گرفتم و برای خودم خرج می کردم خداوند از این کارم ناراحت می شود
سغرا:نسبت ب خودم مغرور نمی شدم و منتظر بودم ک کیفم پیدا شه
به خداوند توکل میکردم آرامش و خونسردی خویش را حفظ می کردم و دلهره را از خود دوری میساختم
به خداوند توکل میکردم آرامش و خونسردی خویش را حفظ می کردم و دلهره را از خود دوری میساختم
احساس نگرانی و ترس استرس داشتم زیرا که اگر کیف من دست ادم بدی بیفتت و پول …….من را بردار
به صاحبش باز می گرداندم
: آرامش خود را حفظ کرده و به خدا توکل می کردم. خانواده خود را بدون نگرانی باخبر می کردم تا از همفکری آنها استفاده کنم. برای اطلاع دادن و پیدا کردن کیف به صورت قانونی اقدام می کردم.
: آرامش خود را حفظ کرده و به خدا توکل می کردم. خانواده خود را بدون نگرانی باخبر می کردم تا از همفکری آنها استفاده کنم. برای اطلاع دادن و پیدا کردن کیف به صورت قانونی اقدام می کردم.
از یابنده تشکر می کردم و به خاطر که به پول ها و مدارک داخل کیف دست نزده به او مقداری پول بابت تشکر ☺
آرامش خود را حفظ میکردم و به خدا توکل میکردم و در اولین فرصت به پلیس خبر میدادم
بدرک
به پليس گزارش ميكردم
و كار بدى نمى كردم
از اون کیف هیچ چیزی برنمی داشتم و پسش میدادم به صاحبش《😍》
اگر به جای یابنده ی کیف بودم:هر چه سریع تر صاحب کیف را پیدا کرده و به او باز میگرداندم
نمد بگید
ما
بی شرف
همه جارو می گشتم تا آن را پیدا کنم
درسته
من بجای او بودم میگفتم به جهنم کسی که این ۶مه پول در کیفش دارد یعنی خیلی هم در خانه دارد 🤑🤑🤑
اگر من به جای یابنده کیف بودم؟؟وسوسه می شدم اما کار د ست را انجام می دادم
من صحفه ی ۲۲ باجواب
الناز بلوچی: اگر من به جای اوبودم خواندم را خبر میکردم تا به من کمک کنند تا کیف پولم را پیداکنم به صورت قانونی اقدام میکردم
نارحت میشوم اما امیدم را از دست نمیدهم و به خدا توکل میکنم
😂😂😂😂😂حلال حرام هم بدانیم ها
بسیار عالی بود
تفکر پژوهش درس نارنجی پوش امانتدار
اگر من به جای •~صاحب کیف~• بودم:جواب: وقتی که کیفم به دست میرسید، خیلی خیلی خوشحال میشدم و از یابنده خیلی خیلی تشکر میکردم و برای جبران قسمتی از پولم را به او می بخشیدم و خدا را خیلی خیلی شکر میکردم♡☆امیر محمد اخلاقی☆♡
تفکر و پژوهش درس دوم نارنجی پوش امانتدار
من به پلیس اطلاع میدادم و باز خانواده ام همفکری میکردم و سعی میگردم تا صاحب کیف را پیدا میکردم و پول را به صاحبش برمیگرساندم بدون منت و که پولی از آن را بردارم
تتححن
لسلخبسالبا نی
سعی میکردم که آرا مش خود را حفظ کنم وبه خدا توکی کنم و آن را به صاحبش دهم
به خدا توکل میبردم و دنبال صاحبش میگشتم چون اگر خود صاحب کیف رازی باشد تا پول را یکی که به پول احتیاج دارد خرج کند اما من خرج نمیکردم و با خود باید فکر کنم اگر خود او دستش تنگ باشد و پولی پیشش نباشد چه کند .
😍😘😗😙😚☺🙂😀😁😃😄😅😆😉😊