انشا درباره ی کتاب صفحه 92 نگارش هشتم از نگاه خوشه های نمودار

عطیه

این موضوعش با کتاب فرق داره😬😬😬😬😬

ناشناس

نمی نوشتی بهتر بود

سوگند

خیلی بد ترو خدا این چیه بچه کلاس اولی بهتر مینویسه

نویسنده

بیمار

حقت بود

زیاد انشاهاتون خوب نیست از کلمه های قلمبه سلمبه استفاده کردید😳😳

انشا صفحه ۹۲ کتاب نگارش هشتم درباره درمورد کتاب از نگاه نویسنده خواننده کتابدار کتابفروش ناشر تصویر گر حروف چین ویراستار یکی از خوشه های نمودار زیر را انتخاب کنید و از نگاه او متنی درباره کتاب بنویسید از سایت نکس لود دریافت کنید.

انشا درباره کتاب صفحه ۹۲ نگارش هشتم

برای دریافت انشا بیمه تامین اجتماعی کلیک کنید

انشا درمورد کتاب از دید خواننده نگارش هشتم

مقدمه

از پشت ویترین نگاه میکردم و چقدر حسرت خوردم که این همه زیبایی و این همه سر گرمی و دانایی برای من نباشد مثل دختر بچه ها ذوق زده میشوم .

بدنه

از کتاب های علمی و داستانی و مفاخرو همه کتاب هایی که یک جا جمع می شوند و در کنار هم در یک کتابخوانه ردیف کنار هم قرار میگیرند .دلم ضعف میرود از دیدن جلد های رنگا رنگ و قطر های باریک و ضخیم شان و بال بال میزنم تا یکی از آن ها را شروع کنم و در دنیای آن کتاب زندگی و غرق شوم .
چقدر عشق میورزم به صحفات کتابی که مرا دانا تر و پر فهم تر میکند وباز هم عشق مجدد میورزم به کتاب هایی که در دستم هی نازک و نازک تر میشوند و من پر میشوم از داشتن و خواندن و نگاهم که دو دو میزند و به دنبال کتاب دیگری میگردد.

نتیجه گیری

عشقم به این صحفات مصور و پر کلمه که نامش کتاب است بی حد و مرز و فراز گنجایش تصور ادمی است.

انشا کتاب از نگاه یک تصویر گر نگارش هشتم

مقدمه

بنام یگانه خالق هستی . من یک تصویر گر هستم . کتابی که به دست من میرسد انواع واقسامی دارد ممکن است یک کتاب رمان باشد یا یک کتاب علمی ، یا یک کتا ب تاریخی باشد یا کتاب ادبی باشد و یا شاید یک کتاب قصه برای کودکان باشد . به هر حال وقتی تصویر گری کتابی را به عهده من می گذارند باید ابتدا کتاب را بخوانم و بعد فکر کنم که تصویری مناسب برای آن بکشم تصویری که باعث جذابیت کتاب شود و هم با آمدن نام کتاب مفهوم و موضوع کتاب در ذهن خواننده تداعی شود .

بدنه

در گذشته درس فارسی بیشتر با تصویر آ موخته می شد درسی مانند روباه و زاغ که بعد از گذشتن سالها هنوز تصویر روباه و زاغ در ذهن همه ما مانده است یا درس تصمیم کبری که کبری کتابش زیر درخت مانده بود و شب باران آمده و کتاب او خیس و خراب شده بود و تصویر کبری و کتابش باعث ماندگاری تصمیم کبری در ذهن بچه ها می شد یا در کتاب علوم که وقتی تصویر دو نفر را می دیدیم که دارند جسم سنگینی را هول می دهند براحتی مفهوم کار و انرژی و توانی را باید صرف می شد را می فهمیدیم .
من به عنوان تصویر گر کتاب دلم میخواهد از تصاویر بیشتری در کتاب استفاده کنم زیرا هم به یادگیری بهتر کمک میکند و هم دانش آموزان خوش حالتر میشوند که تصاویر بیشتری داشته باشد چون تصاویر را نمی خوانند .
گاهی اوقات تصویر به یادگیری مطالب کمک میکند مثلا عکس اسکلت آدم در کتاب زبیت شناسی یا تصویر قلب یا چشم وغیره که باعث میشوند هم درس را بهتر بفهمیم و با تداعی تصویر در ذهن به پیچیدگی دستگاههای بدن بیشتر پی می بریم و به قدرت آفریننده ای که بدن ما را طوری آفریدهاست که بی هیچ عیب ونقص و کاستی است و همه چیز به بهترین شکل در جای خود قرار گرفته است .
من تصویر گر دوست دارم از رنگهای شاد و تصاویر زیبا برای تزیین کتابها استفاده کنم زیرا رنگ شاد باعث شادی روحیه و یاد گیری بهتر می شود.
من میدانم که هر کس که کتابی را به دست میگیرد ابتدا به تصویر روی جلد آن نگاه می کند و بعد کتاب را ورق میزند گاهی اوقات بدون آنکه کتاب را بخواند و فقط با دیدن تصاویر پی به موضوع کتاب می برد .

نتیجه گیری

پس من به عنوان تصویر گر کتاب وظیفه سنگینی را به عهده دارم چون اولا کسانی که کتاب را می خرند ابتدا به تصویر روی جلد آن نگاه می کنند و بعد یک بار کتاب راکامل ورق می زنند و آن را انتخاب می کنند پس من باید نهایت تلاش خود را به کار ببرم تا اولا نظر نویسنده کتاب را جلب کنم واز او بخواهم که یک کم به من آ زادی عمل بدهد و ثانیا از تصاویری استفاده کنم که نظر خواننده را بیشتر جلب کند و همینطور با موضوع کتاب هماهنگی داشته باشد و هر کسی که کتاب را می خرد فقط برای دکور و تزیینی نباشد و با علاقه به خواندن کتاب بپردازد وتصاویر آن را هم با دقت نگاه کند.

انشا کتاب از نگاه یک کتابدار نگارش هشتم

مقدمه

بنام خالق هستی بخشی که دین خودرا با یک کتاب بنام قرآن تکمیل کرد کتابی که تلاوت آن بر دل هر انسانی می نشیند و تا به حال مثل و مانندی برای آن پیدا نشده است. یک کتاب میتواتند تا ثیر سازنده بر روح انسان داشته باشد و همینطور میتواند تاثیرات مخربی داشته باشد.

بدنه

من یک کتابدار هستم روزی در کتابخانه و در خلوت خود نشسته بودم که یکنفر مرااصدا زد و از من یک کتاب خواست ، یک کتاب در باره سفرنامه ، نویسنده هم برایش مهم نبود فقط یک سفرنامه می خواست ، یکی از کتابها را به سلیقه خود برداشتم وباو دادم واو رفت .مدتی با خود فکر کردم که چرا مردم اینقدر کم کتاب می خوانند و من کتابدا رباید بیشر وقتم را صرف پاک کردن گرد و خاک کتابها کنم .
در کتابخانه ای که من مشغول کار در آنجا هستم بیشتر از 5000جلد کتاب وجود دارد قبلا تعداد کتابدارها 4 نفر بود که مرتب کار میکردیم و به دانشجویان ،دانش آموزان و کسانی که کتاب می خواستند کتاب امانت می دادیم ، بعضی از مراجعه کنندگان ما کسانی بودند که بیشتر از 10 سال بود که عضو کتابخانه بودند و مرتب کتاب میگرفتند ومطاله میکردند ولی متا سفانه تعداد این افراد کم شده است و من از شغلم لذت نمی برم زیرا بیسشتر وقتم را بیکار هستم ومنتظر ، من دلم برای بعضی از کتابها می سوزد که مدتهای زیادی است که فراموش شده اند و گرد فراموشی بر روی آنان نشسته است .
من به عنوان یک کتابدار دلم میخواهد که هیچ وقت دنیای مجازی نباشد زیرا این دنیا خیلی از افراد را بیکار کرد و ما یک نمونه از این افراد هستیم . افراد در دنیای مجازی وقت زیادی را صرف می کنند که گاهی فقط جنبه وقت کشی و سر گرمی دارد. من دلم میخواهد مردم دوباره با کتاب آشتی کنند و باز هم کتابخانه ها شلوغ شوند دلم میخواهد نویسندگان ، ناشران ، و همه کسانی که با کتاب سرو کار دارند هیچگاه وقت اضافه نداشته باشند ، تعداد کتابخوانها آنقدر زیاد شود که حتی 10 نفر هم برای خدمت رسانی به آنها کم باشد .
من به عنوان یک کتابدار شبها را با کتاب میخوابم و روزم را با کتاب آ غاز میکنم هر روز آرزو میکنم که ای کاش مردم با این یار مهربان آشتی کنند و به یاد بیاورند که یار و یاور همه ما روزی کتاب بود کتابی که بدون هیچ چشم داشتی و تنها با یک دعوت ساده مهمان خانه هایمان میشد و با صبوری به حرفهایمان گوش می داد . و هیچگاه از بودن با ما خسته نمی شد . ما با این دوست قدیمی خاطرات زیای داریم ، چه بسا برای کسانی که برایمان خیلی عزیز بودند کتاب به عنوان هدیه میگرفتیم .ای کاش این سنت دویاره احیا شود و باز هم دوست قدیمی خود را در یابیم و به یاد داشته باشیم که کتاب میگوید:
من یار مهربانم
دانا و خوش بیانم
گویم سخن فراوان
با آنکه بی زبانم
از من مشو غافل
من یار پند دانم

نتیجه گیری

در آخر از شما عزیزان میخواهم که آنقدر که برای دنیای مجازیوقت می گذارید برای یار مهربان خود هم وقت بگذارید و از همنشینی با او لذت ببرید.

انشا کتاب از نگاه یک ناشر نگارش هشتم

مقدمه

بنام خداوندی که به قلم سوگند خورد در جامعه ما مشاغلی وجود دار که بعضی با بعضی دیگر در ارتباط هستند و با ید این مشاغل همیشه دعا گوی دیگران باشند تا کارانها هم وجود داشته باشد و به بوته فراموشی سپرده نشود .

بدنه

یکی از این مشاغل شریف ناشر بودن است وکسی که ناشر است معمولا یک انتشاراتی دارد که کارش را در انجا انجام میدهد. وقتی نویسنده کتابش را نوشت دنبال یک ناشر میگردد تا آ ن را برایش چاپ کند .
کتاب از دیدگاه یک ناشر باید قطور باشد چون بعضی از ناشران صفحه ای حساب میکنند و بعضی دیگر پول نشر را کتابی حساب می کنند .
یک ناشر همیشه دوست دارد که قیمت کاغذ ارزان باشد تا بتواند کتاب بیشتری را چاپ کند و دستمزد بیشتری بگیرد . یک ناشر دوست دارد که افراد جامعه با سواد باشند وهمه دوست دارد کتاب و تعداد نویسندگان هم زیاد باشد تا سفارش نشر بیشتری را یگیرد ،مدینه فاضله یک ناشر همیشه پر از کتاب است ، کتابهای رنگارنگ که ممکن است رمان باشد یا علمی باشد یا کتاب تاریخی ، برای ناشر فرقی نمی کند مهم کتاب بودن است که باید چاپ شود وبه دست مخاطبش برسد.
یک ناشر ممکن است خودش کتابی را که منتشر کرده است هیچوقت نخواند ولی یک شعار را همیشه سر لوحه کارش قرار می دهد و آن اینکه کتاب و کتابخوان وکتابخوانی را بسیار دوست دارد .

نتیجه گیری

با امید آنکه هر ایرانی حداقل در یک ماه یک کتاب بخواند تا هم ناشران خوشحال شوند وهم نویسندگان وهم شما خوانندگان عزیز.

انشا صفحه 92 کتاب دیدگاه کتابفروش نگارش هشتم

مقدمه

من یک کتاب فروش هستم… از ابتدا عاشق کتاب و مطالعه بودم و معتقد بودم که با کتاب خواندن میشود تمام مشکلات را حل کرد…

بدنه

مثلا میگفتم با کتاب خواندن میشود فهمید
وقتی کسی که دوستش داریم قهر است باید چه کنیم؟یا اصلا چگونه عاشق شویم؟
یا چگونه عاشقی کنیم؟
چگونه عشق بورزیم؟
با کتاب خواندن میشود درد را فهمید
میشود در عین فقیر بودن ثروتمند بود
و در عین مریض بودن سرحال…
با کتاب خواندن میشود دنیا را حس کرد…
میشود آواز طبیعت را شنید
و حرف های ابر را فهمید با شقایق هم صحبت شد….
با کتاب خواندن میشود زندگی کرد…
میشود از شکست تجربه گرفت
و از پیروزی پند…
میشود خستگی را از تن بیرون راند و عطر
و طراوت زندگی را به تمااااام
سلول های
بنیادی داد
تا آغازی دوباره سر دهند…
از دید من کتاب یک دوست است…
دوستی که خیانت نمیکند
ترکت نمیکند….

نتیجه گیری

از دید من کتاب از هر انسانی انسان تر است…
زیرا که دروغ نمیگوید
حسودی نمیکند و هر آنچه را که میداند را با تو درمیان میگذارد
از دید من میشود عاشق کتاب شد
و عاشقی را با او تجربه کرد

انشا درباره کتاب از نگاه نویسنده

مقدمه

بنام خداوند خالق قلم قلم در دست میگیرم وبر قلب کاغذ میفشارم .. در دنیای امروزی ما مشاغل مختلفی وجود دارد که هر یک طرفداران مخصوص به خود را دارد مشاغلی مانند نویسندگی ، پزشکی ، معلمی ،مهندسی و…

بدنه

من یک نویسنده هستم ، همیشه وقتی می خواهم شروع کنم به نوشتن کنم در بالای صفحه مینویسم به نام نامی نامها که نامش خوشترین نام است وبعد بقیه متن را مینویسم تا در آ خر به کتابی تبدیل شود .
به نظر من کتاب یعنی دفترچه ای مملواز افکار نویسنده اش ، کلماتی که در کنار یکدیگر به مهمانی کتاب شدن دعوت میشوندو در این مهمانی هریک نقشی راایفا می کنند و به مهمانی معنا می دهند .
کتاب یعنی افکاری که همراه عشق از روح نویسنده اش بر قلب کاغذ جاری می شودو گاهی آنقدر این عشق عمیق است که خواننده را مجذوب خود میکند وتا ان را به پایان نرساند دست از کتاب بر نمیدارد .
گاهی حین نوشتن چشمانم را می بندم و اجازه می دهم کلمات بدون دخالت من خود در دنیای کوچکشان جایگاهشان را بیابند و آنچه می خواهند را بسازند ، کتابی بسازند که بتوانند یاری مهربان برای انسانها باشند .
کتاب مجموعه ای از حرفهایی است که شاید هرگز شنیده و دیده نشود.
کتاب یعنی رفیقی که برایش فرقی نمی کند که تو فقیری یا ثروتمند ، پیری یا جوان خوش چهره هستی یا نه ،در هر شرایطی که قرار داشته باشی در کنار تو خواهد ماند تا زمانی که طالبش باشی
کتاب بهترین همدم تو خواهد بود چه زمانی که آن را می نویسی ، چه زمانی که آن را میخوانی و چه زمانی که به آن اهمیت نمی دهی .
کتاب رفیقی است که بدون هیچ چشم داشتی بر علم وکمالات تو می افزاید .کتاب فقط از تو یک چیز میخواهد اینکه اندکی از دنیای مجازی فاصله بگیری و به کلماتی که گاهی بالبخند ، گاهی با اشک وبغض نوشته شده است جان بسپاری و ر هسپار رویا شوی واین در برابر زحمات نویسنده و یا ر گرانقدرت یعنی کتاب خواسته چندان بزرگی نیست .

نتیجه گیری

به امید روزی که همه انسانها یاد بگیرند لمس صفحات درختی کتابرا وهمنشینی با این یار مهربان را.

انشا با موضوع کتاب از نگاه ویراستار

مقدمه

زنگ خانه به صدا درآمد با شور و شوقی وصف ناشدنی از پله ها پایین آمدم و به سمت در رفتم در را که باز کردم خشکم زد پسر جوانی با شانه های افتاده و لباس چروکیده و با حالتی ملتمسانه گفت:((سلام،نویسنده جدید هستم و کتابم را برای ویراست آورده‌ام…))

بند یک

از شادی در پوست خود نمی گنجیدم. بعد از این همه مدت باز هم کتاب جدید!
به داخل دعوتش کردم و برایش قهوه آوردم؛ شروع کرد به گفتن چکیده ای از داستان اش نمی فهمیدم چه می گفت! زبانم بند آمده بود و گوش هایم نمی شنید کتابش را از روی میز برداشتم. حدود هزار برگه کاهی که رد عرق نشان از زحمات نویسنده‌اش برای نوشتن آن بود.بعد از دو سال می‌توانستم کتاب جدیدی را آماده و ویراست کنم

بند دو

بوی کتاب مستم کرده بود، روی برگ ها دست میکشیدم و پوستم با تمام وجودش تلاش می کرد اهمیت کلمات حک شده بر روی آن را به من یاد آور شود سرم را که بالا آوردم جوان نبود. او ترجیح داده بود برود؛ تنها یادداشتی بر روی میز گذاشته بود که حتماً حاوی اطلاعاتی راجع به کتاب بود. کتاب را مجددا برداشتم و به ویراسته نیمه‌کاره و ضعیفش نگاه کردم آن همه زحمت تنها با تعدادی نخ به هم وصل بودند و این رسالت من بود تا این برگه‌ها را کنار یکدیگر نگه دارنم. از روی مبل بلند شدم و به سوی پله ها حرکت کردم…

نتیجه گیری

حال ویراست آن کتاب تمام شده است و یکی از پرفروش‌ترین کتاب هاست. هر بار که به آن نگاه می کنم خیال مرا در برمی‌گیرد. کتاب تنها امید و دلگرمی باقی مانده از روزهای گذشته است که در این دنیای الکترونیکی امروز باقی مانده و هنوز هم بسیاری از انسانها را به خود مشغول کرده کتاب دریچه ای است به روی آگاهی و نوری از درخشان همراه با پرتوهای زندگی که از پنجره ذهن انسان عبور می کند و در اعماق او جا میگیرد. امان از روزی که این نور خاموش گردد…

میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
فاطمه زهرا قنبری 3 سال قبل
-1

بیمار

فاطمه زهرا قنبری 3 سال قبل
-1

بیمار

ناشناس 3 سال قبل
-2

هنوز هم ادامه دارد

ایلیا نعیمی 3 سال قبل
0

هههههههههههههههههههههههههههه ییییییییییییییییییییییییی اههههههههههههههههههههههههههههه

ایلیا نعیمی 3 سال قبل
0

بیمار موضوع خیلی خوبیه ها میتونید بنویسید خخخخخخ

زینب کیانی 3 سال قبل
0

من هم هیچی نمی فهمم

ناشناس 3 سال قبل
2

کصشررررررر

1
ی بنده خدایی😒 3 سال قبل

موافقم

kor 3 سال قبل
1

عالی

علی 3 سال قبل
8

سلام هیچ وقت خسته نباشید

0
ماهان 3 سال قبل

برای چی

Nazanin 3 سال قبل
2

برید بابا دیگه میخوامش چیکار زود تر میگذاشتین چیزی ازتون کم نمیشودهااااااااااااووووف

abolfzl 3 سال قبل
0

خیلی بد بود مدرسه تموم شده تازه انشا گذاشتین

ستاره 3 سال قبل
-1

من امروز میخوام چندروز دیگه میخوام چکار……

پر 3 سال قبل
1

راست میگه کی دیگه می خوایدبزارید؟؟؟؟،

0
مسلم کاظمی 3 سال قبل

من نوشتم جواب صحفه ۹۲هشتم برام سوم ابتدای میاره

معصوم 3 سال قبل
1

خاک تو سرتون امبلا حداقل ابنم نمینوشتی کسخلین خیلی شما ها ایشالا یه ده سال دیگه بزارید راسا بسه

bahar 3 سال قبل
2

من الان میخوامش زوووووووووووووووووود………….

😘 3 سال قبل
3

🤔مسخره است واقعاً می رفتم خودم می نوشتم بهتر بود 😣

1
بی نا 3 سال قبل

خیلی خوب بود ایول

هانی 3 سال قبل
1

با نظرات دوستان موافقم . خیلی عالیه…

ناشناس 3 سال قبل
1

من بانظر بقیه خیلی خیلی موافقم

sajjad 3 سال قبل
0

این رو اگه خودم می نوشتم 16 یا 17 می گرفتم اما حالا گرفتم 10 خواهش می کنم دیگه همچین لطف هایی نکنید

sajjad 3 سال قبل
3

خواهش می کنم دیگه همچین لطف هایی نکنین

ناشناس 3 سال قبل
2

مسخره هيچي توش نيست😈😈😠😠😠😠😠

mmmm 3 سال قبل
-2

واااااقعا خسته نباشیییین با این انشاهاتون !!!…خیلی بده

... 3 سال قبل
3

خیلی حال به هم زنید😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔

😜😛🤓 3 سال قبل
2

بله راست می گویید ارام باشید ریلکس باش😂😌

ناشناس 3 سال قبل
1

مسخره من الان می خوام

سارا فرهمند 3 سال قبل
0

باباااااااا یه صفحه میخواستیم هاااااااااا چرا شما اینجورییییینن باید بخاطر یه صفحه نرم افزار دانلود کنیم..بابا هم وطنیما هوا همو نداریما وااااااااااقعا متاسفم واسه همه

فاطمه 3 سال قبل
5

آره فاطمه جان منم با نظرت موافقم!

فاطمه 3 سال قبل
6

سلام لطفا درست انشا بزارید من که چیزی نفهمیدم

الهه 3 سال قبل
8

واقعاکه من الان میخوام نه بعد 😒

عسل 3 سال قبل
4

من الان احتیاج دارم اونم ضروری😭

الین 3 سال قبل
0

واقعا که من الان میخوام لازممه ای بابا 😠😤😤😭😭😭😭😭😭

لاله 3 سال قبل
2

الان میخوام بعدا میخوام چیکار

الهه 3 سال قبل
2

مدرسه داره تموم میشه کی میزاریدش سالی دیگه ها؟😑😑

ابتسام 3 سال قبل
7

واقعا مسخرس..لطف کنید یه چیز خوب بنویسید بزارید اینترنت

اسماء 3 سال قبل
1

خاک تو سرتون این قدر بیشعور نباشید من برا الان می خوام نه سال دیگه خوبذبلدین شارژ مردم رو بکشید بالا .اینم از طرف من داشته باشید: گوساله ها

arash 3 سال قبل
0

اصلا انشاهاش خوب نبود

شاهین 3 سال قبل
0

سلام. کی میزارید مدرسه داره تموم میشه😑😑

M 3 سال قبل
0

من برای امروز می خواستم بعدا می خوام چیکار .واقعا که

0
army_bts 3 سال قبل

طولانیه خیلیکم ترم بزار

حدیث 3 سال قبل
0

با گفته ی تمامی شما موافقم😏😏

فاطمه 3 سال قبل
2

به نظرات احترام بگذارید دیگه اه…..

asma 3 سال قبل
1

خیلی بد😐نرم افزار چیه باو😐مسخره😐😂😂😂😂

mahsa 3 سال قبل
2

چرا این جوری هست اه

آیلین 3 سال قبل
2

انشا بیشتری بژ آرین ممنون😕😕😕😕😕😕

مارال 3 سال قبل
0

مرسسسسسسسی به نظر من عالی بود

مارال 3 سال قبل
2

منم با نظر هانی موافقم خیلی عالیه…

مارال 3 سال قبل
-1

مچکئم خیلی خوب بود…

-2
میلاد 3 سال قبل

کجاش خوب بود اسکل گیر اوردن مارو

دنیا رحیم سوری 3 سال قبل
0

نخوندم ولی بازم اشکالی نداره عالی بود

آیلین 3 سال قبل
2

بابا نمیتونید وعده ندید که منتظر شما شیم😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐

Ali 3 سال قبل
0

واقعل ممنون با این سایتتون

Amir 3 سال قبل
3

هیچی نمیتونم بگم که لایقتون باشع/:

علیرضا 3 سال قبل
6

مدرسه ها تموم شد شما تازه می خواهین انشا بذارین

-2
رومیکس 3 سال قبل

نمیزاریم دیگه انشالله سال بعد

🦄بتوچه اسممو😡 3 سال قبل
-1

واقعا مسخره اس هیچیَم که توش نداره سرکار گذاشتین مارو؟!…😐😕😒

bgr-Rez 3 سال قبل
3

الان نیاز دارم وعده آینده رو میدی هه واقعا که 😕😕😕😕😕

0
nana 3 سال قبل

مواااااافقم👏👏👏

باران 3 سال قبل
3

خسته نباشید واقعا خسته نباشیدمدرسه تمام شدآخه چرا الکی به من و برو بچ قول میدین؟

باران 3 سال قبل
2

خسته نباشید واقعا خسته نباشیدمدرسه تمام شدآخه چرا الکی به من و برو بچ قول میدین؟؟

Mahdia 3 سال قبل
2

N mse inke mn dir krdm :/

nika 3 سال قبل
11

اگه انشا هست براچی میگین بزودی مارو مسخره میکنین یا خودتون رومن الان میخواستم شما بعد خرداد می زاریدالبته اون موقع بزارید بهتره چون ملت بیکاران تو تابستون بیان انشا بنویسند

ویشکا 3 سال قبل
9

واقعا دارم ازهرچی سایته درسیه متنفر میشم اخه این چ وضعشه یه انشا میخواستماااااا خواسته ی زیادی نبود

0
Tiii 3 سال قبل

والا….

نویسنده 3 سال قبل
1

به نظرم اندازه ی انشاهاتون یا خیلی زیاد بود یا کم درستش اینه که مقدمه و نتیجه دو ونیم خط و هر بند بدنه دو ونیم تا سه ونیم خط باشه

کیمیا 3 سال قبل
8

موضوعش شده تامین اجتماعی شما چکار کردین

عطیه 3 سال قبل
42

این موضوعش با کتاب فرق داره😬😬😬😬😬

sromexs 3 سال قبل
2

توی یه مطلب دیگه تامین اجتماعی رو میزاریم و آخر این پست لینکشو میزاریم.

0
م 3 سال قبل

عالی بود مرسی👌⭐⭐⭐⭐

ناشناس 3 سال قبل
29

نمی نوشتی بهتر بود

سوگند 3 سال قبل
20

خیلی بد ترو خدا این چیه بچه کلاس اولی بهتر مینویسه

1
ناشناس 3 سال قبل

بدهیه کمکار کنید روش 😬😬

زهرا 3 سال قبل
-1

مرسی من خودم کپی نمیکنم فقط از چند تا تیکش ایده میگیرم

-1
م 3 سال قبل

عالی بود مرسی👌⭐⭐⭐⭐

حقت بود 3 سال قبل
5

زیاد انشاهاتون خوب نیست از کلمه های قلمبه سلمبه استفاده کردید😳😳

حقت بود 3 سال قبل
18

زیاد انشاهاتون خوب نیست از کلمه های قلمبه سلمبه استفاده کردید😳😳

امید 3 سال قبل
10

خیلی جزئی و کوتاه بود و نهایت از دید یکی دونفر نوشته شده بود. خلاصه بدردم نخورد

0
مهدیه 3 سال قبل

بد بود😕

نویسنده 3 سال قبل
19

بیمار

0
نویسنده 3 سال قبل

اقا من صفحه ی 92 نگارش میخوام علی ماندنی پور

-1
جواد 3 سال قبل

اننال

نویسنده 3 سال قبل
0

ا

نویسنده 3 سال قبل
0

بیکاری

💜ستایش💜 3 سال قبل
2

موضوع انشا تامین اجتماعی هستواقعا 😒😒

💜ستایش💜 3 سال قبل
1

موضوع انشا تامین اجتماعی هستواقعا 😒😒 این چه وضعشع

نویسنده 3 سال قبل
1

من یک بیمار هستم ک نمی توانم ماری کنم خرج خانواده ام بدهم بیمه تامین اجتماعی هم ک می دهد خیلی کم

امیر 3 سال قبل
0

شما میتونید ازشون ایده بگیرید من که همین کار رو کردم

Reyh9 3 سال قبل
0

خوب بود ممنونم 💕

هلن 3 سال قبل
-1

من میخوام صفحه ۹۰ رو بگید اونم نمیاد چیکار کنم ؟؟

نگین فتحی 3 سال قبل
1

کاش سایتش راحت باز میشد

نویسنده 3 سال قبل
0

تسویدیویو

نویسنده 3 سال قبل
3

به نام خداوند جان و خرد کتاب رادوست دارم چون من یک کتابدار ایرانی هستم ومن دوست دارم شما هم دوستش داشته باشید

نویسنده 3 سال قبل
0

در

دنیا 3 سال قبل
0

عزیز شاگرد اولا که نمیان از اینترنت سرچ کنن خودشون مینویسن تنبل ها میان از اینترنت سرچ می کنن

م گ 3 سال قبل
0

ممنونم خیلی خوب بود

نویسنده 3 سال قبل
-1

مطالبتون خیلی قلمبه سلمبس و بدرد ما نمیخوره بعدم هیچکدوم از اون مضوعاتی کع تو کتاب بود رو نیاورده بودید

نویسنده 3 سال قبل
0

لطفا انشا های کوتاه هم بزارید! ☺😑🤦‍♂️

ج 3 سال قبل
0

سلام خسته باشید 😐

سمیرا 3 سال قبل
-1

خیلی بده ای کاش یکم با کتاب متابقت داشت خسته نباشید زحمت کشیدین از عقل خودمون استفاده کنیم بهتر از این میشه بعدشم الاغ که الاغ هم نمیتونه اینقدر زیاد بنویسه 🙄

ناشناس 3 سال قبل
0

سلام یعنی چی

نویسنده 3 سال قبل
0

کارفرما

عالی 3 سال قبل
0

عالی

نویسنده 3 سال قبل
0

بیکار

نویسنده 3 سال قبل
3

اینا برای کتاب قدیمیه کتاب امسالو باید جوابشو بگید🙁

نویسنده 3 سال قبل
-1

مزد بگیر

کوثر جهانبانی 3 سال قبل
3

خیلی بد اصلا قاتی پاتی

بیمار 3 سال قبل
3

عالی

ناشناس 3 سال قبل
2

مزخرف بود😝😝😝😝😝😝😝😝😝😶

الی 3 سال قبل
0

دقیقا

نویسنده 3 سال قبل
2

خیلی خوب بود 💙

ناشناس 3 سال قبل
-2

خیلی بد بود

نفسم 3 سال قبل
3

خیلی بده

نویسنده 3 سال قبل
2

انشاها بد نبودن یعنی عالی بودن ولی اصلا موضوع کتاب هشتم اینا نبود! موضوع: درمورد خوشه های بیمه تامین اجتماعی بود مثلا: بیکار، بیمار، بازنشسته، کار فرما و … بود ولی اصلا با متن شما جور در نمیومد!!!!!….

علی محمد 3 سال قبل
4

خوب بود ولی۱)مقدمه کم بود۲)بدنه ها به زور به یک بند می رسند۳)نتیجه گیری ها کوتاه است۴)از کلمه هایی استفاده شده است که باعث می شود در معنی انشا دچار تردید شویم.

ناشناس 3 سال قبل
-1

سلام . بای

ناشناس 3 سال قبل
0

انشا حنا رو بنویسید بفرستید پیوی . با تشکر

نویسنده 3 سال قبل
0

عزیزم خونه ما جواب مبخواهین

Sh 3 سال قبل
0

انشا صفحه 92 رو می خوام

نویسنده 3 سال قبل
0

خیلی خوب بود

ناشناس 3 سال قبل
0

.

0
ناشناس 3 سال قبل

صفحه ۹۲ کتاب نگارش پایه هشتم فصل ۸

برای پاسخ کلیک کنید